دنیای دانش وب سایتی پر از اخبار تازه و مطالب در تمام حوز ه های دانش
| ||
|
در دیدار امام حسین(ع) و زهیر چه گذشت؟با این همه، هنگامی که در منزل «زَرود» فرستاده امام (ع) او را برای دیدار با ایشان دعوت کرد، با تشویق همسرش، به حضور امام حسین (ع) رسید و طولی نکشید که با چهره ای گشاده ـ که حاکی از تحول اساسی در روحیه او بود ـ به خیمه اش بازگشت و دستور داد که آن را به نزدیکی خیمه های امام حسین (ع) منتقل کنند. به گزارش خبرنگار خیمه گاه؛ زُهَیر بن قین بن حارث بَجَلی، یکی از برجسته ترین یاران امام حسین(ع) بود که در روز عاشورا ، فرماندهی جناح راست سپاه امام حسین(ع) برعهده او بود و نقش مؤثری در برخورد با سپاه کوفه داشت.
«بَلاذُری» وی را از هواداران عثمان می داند. دشمن نیز در عصر تاسوعا ، او را عثمانی خواند. شرکت او در جنگ بَلَنجَر ـ که به فرماندهی سلمان باهلی، در دوران حکومت عثمان در گرفت ـ در دست نبودن گزارشی دال بر حضور وی در جنگ های دوران زمام داری امام علی (ع) و هم چنین، مایل نبودن زهیر به ملاقات با امام حسین (ع) در مسیر مکه به کوفه، مؤید این نکته است.
با این همه، هنگامی که در منزل «زَرود» فرستاده امام (ع) او را برای دیدار با ایشان دعوت کرد، با تشویق همسرش، به حضور امام حسین (ع) رسید و طولی نکشید که با چهره ای گشاده ـ که حاکی از تحول اساسی در روحیه او بود ـ به خیمه اش بازگشت و دستور داد که آن را به نزدیکی خیمه های امام حسین (ع) منتقل کنند.
او خود نیز عصر تاسوعا، در سخنان اندرزگونه اش در مقابل دشمن، به تحول خود، اشاره ای کوتاه کرد. یکی از سپاهیان کوفه به او گفت: «ای زهیر! تو در نگاه ما، از شیعیان این خانواده نبودی؛ (بلکه) عثمانی بودی؟»
زهیر، پاسخ داد: «چرا به موقعیت فعلی من، استدلال نمی کنی که از آنهایم؟! بدان ـ که به خدا سوگند ـ من هرگز نامه ای برای حسین ننوشتم، پیکی به سویش نفرستادم و قول کمکی نیز به او ندادم؛ ولی راه، مرا با او در یک جا گرد آورد و همین که او را دیدم، به یاد پیامبر خدا (ع) و منزلتی افتادم که او در پیش ایشان داشت، و پی بردم که از سوی دشمنانش و گروه شما، چه بر سر او خواهد آمد، دیدم که برای حفظ حق خدا و پیامبرش که شما آن را ضایع کرده اید، باید به کمک او بشتابم، در زمره گروه او باشم و جانم را فدای او کنم.»
ما نمی دانیم که در آن ملاقات کوتاه، امام حسین (ع) به زهیر چه فرمود؛ اما از سخنانی که هنگام خداحافظی به یارانش گفت، بعید نیست که یکی از سخنان امام حسین (ع) به او، یادآوری خاطره ای مهم و شیرین از جنگ بلنجر بوده باشد.
زهیر، پس از بازگشت از محضر امام (ع) این خاطره را برای همراهانش تعریف کرد تا شاید بتواند آنان را با خود همراه کند. وی خطاب به آنان گفت: «هر کس علاقه مند است، از من پیروی کند، وگرنه این آخرین فرصت است. من برایتان ماجرایی را نقل می کنم: در بلنجر که می جنگیدیم، خداوند، ما را پیروز کرد و به غنایمی دست یافتیم. سلمان باهلی به ما گفت: آیا از پیروزی و غنیمت هایی که خدا نصیبتان کرد، خوش حالید؟ گفتیم: آری. به ما گفت: هرگاه جوانان خاندان محمد (ع) را یافتید، شادمانی تان از این که در کنار آنان می جنگید، بیش از شادی به دست آوردن غنیمت باشد. اینک من، شما را به خدا می سپارم.»
او در ادامه سخنان خود افزود: «هر یک از شما که به شهادت علاقه مند است، برخیزد و هر کس که آن را خوش ندارد، بماند.» از آن جمعیتی که با او بودند، کسی برنخاست، پس از این لحظه سرنوشت ساز، زهیر در صف یاران استوار امام حسین (ع) قرار گرفت. شب عاشوار نیز امام حسین (ع)، خطاب به یاران خود فرمود: «بدانید که به گمانم، امروز، آخرین روزی است که با آنهاییم. من به شما، اجازه دادم و همه شما آزادید که بروید. هیچ عهدی از من برعهده شما نیست. شب، تاریکی اش را گسترده است. پس آن را مرکب خود قرار دهید (و بروید).»
زهیر ، ایستاد و با این جملات زیبا و شگفت انگیز، نسبت به آن امام (ع)، اظهار ارادت و وفاداری کرد: «به خدا سوگند، دوست دارم که کشته شوم، آن گاه، دوباره زنده گردم و باز، کشته شوم و تا هزار بار، کشته شدنم تکرار شود؛ و خداوند، با این کشته شدنم، از تو و از این جوانان خاندانت، کشته شدن را برطرف کند.»
ظهر عاشورا، زهیر، در کنار سعد بن عبدالله حنفی، همراه با نیمی از یاران باقی مانده امام (ع)، خود را سپر دفاعی ایشان قرار دادند. آنان، جلوی امام (ع) ایستادند و امام (ع) در پشت آنها نماز خواند. هنگامی که دشمن به خیمه های خانواده امام (ع) حمله کرد، زهیر ، همراه با ده تن از یاران امام (ع)، در مقابل آنها مقاومت کردند و آنها را به مواضع خود، بازگرداندند و او، این اشعار ار خطاب به امام حسین (ع) خواند:
«امروز، جدت پیامبر (ع) را دیدار می کنیم و حسن و علی مرتضی را و جعفر، دارنده دو بال (در بهشت)، جوان مرد دلیر را» زهیر، پس از نبردی سنگین و قهرمانانه، به دست «کثیر بن عبدالله» و «مهاجر بن اوس»، شهید شد. لحظه ای که او به زمین افتاد، امام (ع) خطاب به این مجاهد بزرگ، چنین فرمود: «خداوند، تو را از [رحمتش] دور نکند ـ ای زهیر ـ و کشنده ات را لعنت نماید؛ همانند لعن کسانی که آنها را به بوزینه و خوک، تبدیل کرد!» نامه حسین بن علی علیه السّلام به کوفیانبرای ما امام و پیشوایی نیست، پس به سوی ما بیا، شاید که خداوند به وسیله شما، ما را بر حق و هدایت گرد آورد.بسم الله الرّحمن الرّحیم. از حسین بن علی به گروهی از مؤمنان و مسلمانان: بدانید که هانی و سعید نامه های شما را به من رساندند، و این دو، آخرین فرستادگان شما بودند. از این رو، همه آنچه را که گفته اید و یادآوردی کرده اید دانستم. سخنِ اکثریت شما این بود: «برای ما امام و پیشوایی نیست، پس به سوی ما بیا، شاید که خداوند به وسیله شما، ما را بر حق و هدایت گرد آورد.» اکنون من، برادر و پسر عمویم را که فردی موثق و مورد اطمینان از اهل بیتم می باشد به سوی شما فرستادم. او اگر برای من چنین نوشت که رأی و اندیشه خردمندان و دانایانِ شما، همان سخن فرستادگان شماست و با آنچه که در نامه هایتان نوشته اید یکی است، ان شاء الله به سوی شما خواهم آمد. به جان خودم سوگند، امام و پیشوا آن کسی است که: به کتاب خداوند در میان مردم حُکم کند، به دادگستری و عدل به پا خیزد، به دینِ حق دینداری کند، و خود را در آنچه مربوط به خداست نگه دارد. والسّلام ... و بدین ترتیب، مردی هاشمی تبار، به سوی کوفه رهسپار شد تا از مردم آن دیار برای یاریِ فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیمان بگیرد. همچنین، امام حسین علیه السّلام نامه دیگری نوشت و آن را همراه قاصد دیگری، به سوی فرماندهان سپاه بصره و بزرگان آن دیار فرستاد: «... من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا می خوانم؛ زیرا سنّت را میرانده اند و بدعت(نوآوری) را زنده کرده اند. اگر سخنم را بشنوید و اطاعتم کنید، شما را به راه رُشد و رستگاری هدایت می کنم. البته بزرگانِ قبیله های بصره، به جبران بی وفایی شان، با علی علیه السّلام در جنگ جَمَل، با یکدیگر عهد و پیمان بستند که آن حضرت را یاری کنند. امّا یکی از آنان به نام مُنذرین جارود، فرستاده نامه را، همراه نامه تسلیم ابن زیاد کرد و آشوب در بصره به زودی خاتمه یافت. در کوفه امّا، وضع به گونه ای دیگر بود... . منبع: مسلم بن عقیل، ص۱۵-۱۷ جر و ثواب گریه بر امام حسین(ع)اجر و ثواب گریه بر امام حسین(ع)به گزارش پارس به نقل از فارس، همیشه زبان و قلم، مترجم عقل و خیال بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز میریزد، عشق، حضور دارد و آنجا که زبان و قلم با گردش منظم خود جملههای منطقی میسازد عقل حاضر است و همان طور که استدلالات منطقی میتواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد، قطره اشک نیز میتواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب شود. بر همین اساس است که حتی پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) کسی را که آمادگی گریه کردن ندارد به تباکی (خود را به شکل گریه درآوردن) دعوت کردهاند تا یاد حسین(ع) در همه قرون و اعصار در خاطرهها زنده بماند. *اجر و ثواب گریه بر امام حسین(ع) گریه برای آن حضرت سختیهای حالت احتضار را از بین میبرد، زیرا امام صادق(ع) به مسمع بن عبدالملک فرمودند: آیا مصائب آن جناب (امام حسین علیهالسّلام) را یاد میکنی؟ عرض کرد: بلی! والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه میکنم. حضرت(ع) فرمودند: آگاه باش که خواهی دید، در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصیت تو را میکنند که سبب روشنی چشم تو باشد. همچنین فرمودند: ای مسمع! گریه بر احوالات حسین(ع) سبب میشود که ملک الموت بر تو مهربانتر از مادر شود. گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) باعث راحتی در قبر، فرحناک و شادان شدن مرده، شادان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است، در حالی که او مسرور است، فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را میدهند. اجر و مزد هر قطره آن، این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند. (۱) گریه کننده بر امام حسین(ع) در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود. (۲) شیخ جلیل جعفر بن قولویه در کامل از ابن خارجه روایت کرده است: روزی در خدمت امام صادق(ع) بودیم و امام حسین(ع) را یاد کرده و از او نام بردیم. حضرت صادق(ع) بسیار گریستند و ما نیز به تبع ایشان گریستیم. پس حضرت صادق(ع) فرمودند که امام حسین(ع) میفرمود: من کشته گریه و زاری (اشکم) هستم، نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمیشود مگر آن که محزون و گریان میشود. در روایت آمده است هیچ روزی نبود که اسم امام حسین(ع) در نزد امام صادق(ع) برده شود و آن امام در آن روز تبسمی بر لب بیاورند. آن حضرت در تمام روز گریان و محزون بودند و میفرمودند: امام حسین(ع) سبب گریه هر مؤمن است. شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن تغلب روایت کردهاند که حضرت صادق(ع) فرمودند: نَفس کسی که برای مظلومیت ما محزون است تسبیح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست.(۳) شیخ کشی(ره) از زید شحام روایت کرده است که: من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق(ع) بودیم، جعفر بن عفان وارد شد. حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر! جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند. حضرت(ع) فرمودند: به من گفتهاند تو در مرثیه و عزای حسین(ع) شعر میگویی. جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم. حضرت(ع) فرمودند: پس بخوان. جعفر شروع به خواندن مرثیه کرد، حضرت امام صادق(ع) و حاضرین مجلس گریستند. حضرت(ع) آن قدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد. پس از آن حضرت صادق(ع) فرمودند: به خدا سوگند که ملائکه مقرب در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را که در مصائب حسین(ع) خواندی شنیدند و بیشتر از ما گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهای آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید. پس امام(ع) فرمودند: ای جعفر میخواهی که زیادتر بگویم؟ جعفر عرض کرد: بله، ای سید من. حضرت(ع) فرمود: هر که در مرثیه حسین(ع) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب میگرداند.(۴) شیخ صدوق (ره) در امالی از ابراهیم بن ابی المحمود روایت کرده که امام رضا(ع) فرمودند: ماه محرم ماهی بود که اهالی جاهلیت، جنگ و قتال را در آن ماه حرام میدانستند، ولی این امت جفاکار خونهای ما را در آن ماه حلال دانستند و حرمت ما را هتک کرده و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر کردند. آتش در خیمههای ما افروخته و اموال ما را غارت کردند. حرمت حضرت رسالت(ص) را در حق ما رعایت نکردند. همانا مصیبت شهادت حسین(ع) دیدههای ما را مجروح گردانید و اشک ما را جاری کرده، عزیز ما را ذلیل گردانیده است و زمین کربلا مورث کرب و بلاء ما شد. پس باید بر حسین بگریند، همانا گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو میریزد. سپس حضرت رضا(ع) فرمودند: پدرم چون ماه محرم داخل میشد کسی آن حضرت را خندان نمیدید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب میشد تا روز عاشورا . آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و میفرمود: امروز روزی است که حسین(ع) شهید شده است. و همچنین شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده: هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه گریه او باشد حق تعالی روز قیامت را برای او روز شادی و سرور گرداند و دیدهگانش در بهشت به نور ما روشن شود.(۵) از ریان بن شبیب روایت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا(ع) رسیدم حضرت فرمودند: ... ای پسر شبیب اگر بر حسین(ع) گریه کنی و آب دیدهگان تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را میآمرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار. ای پسر شبیب! اگر میخواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداشته باشی حسین(ع) را زیارت کن. ای پسر شبیب! اگر میخواهی که در غرفهای از بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرین محشور شوی، قاتلان حسین(ع) را لعنت کن. ای پسر شبیب! اگر بخواهی مانند شهدای کربلا باشی و ثواب آنها را داشته باشی، هر گاه مصیبت آن حضرت را یاد کردی، بگو: «یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوزًا عَظیماً»؛ ای کاش! من با ایشان بودم و رستگاری عظیمی مییافتم. ای پسر شبیب! اگر میخواهی در درجات عالیه بهشت با ما باشی، پس برای اندوه ما اندوهناک باش و در شادی ما شاد. بر تو باد ولایت و محبت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد حق تعالی او را در قیامت با آن محشور میگرداند.(۶) ابن قولیه با سند معتبر روایت کرده از ابی هارون مکنوف که گفت: به خدمت حضرت صادق(ع) مشرف شدم آن حضرت(ع) فرمودند که برای من مرثیه حسین(ع) بخوان، من نیز شروع کردم به خواندن. امام فرمود: به این صورت نخوان به همان سبک و سیاقی که نزد خودتان متعارف است و نزد قبر حسین(ع) میخوانید بخوان. پس من خواندم. حضرت گریستند و من ساکت شدم. فرمود: بخوان، من خواندم تا آن اشعار تمام شد. حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان، من شروع کردم به خواندن این اشعار: :یا مَریَمُ قومُی فَاندُبی مَولاکِ وَعَلیَ الحُسَین فَاسعَدی بِبُکاکِ» پس حضرت بگریست و زنها هم گریستند و شیون کردند و هنگامی که از گریه آرام شدند فرمودند: ای اباهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب میشود و سپس فرمودند: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و بر او گریه کند، بهشت بر او واجب میشود. (۷) به سند معتبر از عبدالله بن بکر روایت کردهاند که گفت: روزی از حضرت صادق(ع) پرسیدم که یابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسین(ع) را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزی خواهند دید؟ حضرت(ع) فرمود: ای پسر بکر چه بسیار عظیم است سؤال تو به درستی که حسین بن علی (ع) با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا(ص) هستند و با آن حضرت روزی خورده و شادمانی میکنند. گاهی بر جانب راست عرش آویخته و میگوید: پروردگارا! وفا کن به عهدی که با من بستهای و نظر میکند بر زیارت کنندگان خود، ایشان را با نامهایشان و نام پدرانشان میشناسند و نظر میکنند به سوی آنهایی که بر او گریه میکنند و برایشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان میخواهند که برای آنها استغفار کنند و میگویند: ای گریه کننده بر من! اگر بدانی خدا چه جیزی برای تو مهیا کرده از ثوابها، هر آینه شادی تو زیادتر از اندوه تو خواهد شد. آن بزرگوار از حق تعالی درخواست میکند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد.(۸) *ارزش قطره اشک برای امام حسین(ع) قطرهای از آن اگر در جنهم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش میکند. ملائکه خود آن اشکها را گرفته و در شیشهای ضبط میکنند. (توجه شود: حقایق برتر از این مسائل است، اما این چنین گفتهاند تا مخاطب عادی بتواند بفهمد) (۹) برای هر عملی ثواب محدودی است، جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد. *خواص چشم گریان در عزای امام حسین(ع) آن چشم در نزد خداوند از تمام چشمها محبوبتر است.(۱۰) همه چشمها در روز قیامت گریانند، مگر چشمی که بر امام حسین(ع) گریه کرده باشد. (۱۱) آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن. (۱۲) آن چشم را ملائکه تبرّک میکنند و اشک را خود از آن پاک میکنند. (۱۳) *خواص گریه برای امام حسین(ع) هر کسی که تا به حال خداوند این مرحمت را در حق او کرده باشد و توانسته باشد قطره اشکی در عزای آن حضرت از دیدگان جاری سازد، به خوبی آثار و برکات نورانی و حالات معنوی وصف ناشدنی آن را در یافته ،اما گریه برای آن حضرت خواصی مربوط به خود را دارد که ما اجمالاً بعضی از آن را ذکر میکنیم: -صله حضرت محمد(ص) است. (۱۴) -مساعدت و یاری حضرت زهرا(س) است، زیرا آن مکرمه هر روز در عزای فرزندنش میگرید. (۱۵) -اداء حق پیامبر(ص)، خدا و ائمه هدی(ع) است. (۱۶) -گریه برای آن حضرت تأسی به انبیاء، ملائکه و عباد الصالحین خداوند است. -ادای مزد رسالت پیامبر(ص) است، زیرا در قرآن آمده که مزد رسالت پیامبر مودّت ذی القربی (دوستی با خاندان رسول خدا) است. ترک آن جفا به آن حضرت(ص) است. (۱۷) -تسلی دهنده دل از جمیع گریهها و اندوهها است. (۱۸) *خواص مجالس ذکر مصائب امام حسین(ع) کسانی که در مجالس ذکر او شرکت میکنند، به خوبی حال و هوای آنجا را درک کرده و ارتباط معنوی عمیقی با حضرتش برقرار میسازند، اما بر طبق احادیث و روایات متعدد مجالس آن حضرت دارای ویژگیهایی است: ۱- هر کس بنشیند، در مجالسی که در آن به امر ائمه(ع) پرداخته شده و ذکر مصائب آنان است، دل او نمیمیرد در آن روزی که دلها میمیرند.(۱۹) ۲- این گونه مجالس محبوب خدا، رسول او و ائمه(ع) است.(۲۰) ۳- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبیح خداوند است.(۲۱) ۴- این مجالس محل نَظَر حضرت امام حسین(ع) است، زیرا آن جناب در عرش است و از آنجا به سوی سرزمین کربلا و زوّار و گریهکنندگان خود نظاره میکنند.(۲۲) ۵- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلسی حاضر میشوند. ۶- مجلس عزای امام حسین(ع) هر جا بر پا شود، آنجا قبه و بارگاه اوست. ۷- معراج گریه کنندگان است، زیرا که محل نزول صلوات و رحمت الهی و غفران ذنوب و ... است. ۸- این مجالس از دیگر مجالس اشرف و افضل است. (۲۳) (۲۴) شایان ذکر است گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، چرایی این فضیلتها و فلسفه گریه و عزاداری بر سیدالشهدا و فواید فردی و اجتماعی آن را به زودی منتشر خواهد کرد. *پینوشتها ۱- بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۹ و کامل الزیارات باب۳۲، ص۱۰۱ ۲- بحارالانوار /۲۷۸/۴۴/ امالی صدوق مجلسی ۱۷/ ص۶۸ ۳- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۳۸ ۴- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۳۹ ۵- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۰ ۶- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۱ ۷- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۲ ۸- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۳ ۹- منتخب طریحی/۱۴۰/۲ ۱۰- بحارالانوار /۲۰۷/۴۵، کامل الزیات باب۲۶ ص۸۱ ۱۱- بحارالانوار /۲۹۳/۴۴، عوالم /۵۳۴/۱۷ ۱۲- بحارالانوار /۲۹۰/۴۴، کامل الزیارات باب ۳۲ ص۱۰۲ ۱۳- بحارالانوار /۳۰۵/۴۴، تفسیر امام حسن عسگری (علیه السّلام) ص۳۶۹ ۱۴- بحارالانوار /۲۰۷/۴۵، کامل الزیارات باب ۲۶ ص۸۱ ۱۵- بحارالانوار /۲۰۹/۲۰۸/۴۵، کامل الزیارات باب ص۸۲ ۱۶- بحارالانوار /۲۰۷/۴۵، کامل الزیارات باب ۲۶ ص۸۱ ۱۷- بحارالانوار ، ج ۴۵، ص ۲۰۵ وکامل الزیارات ، باب ۲۶، ص ۷۹ ۱۸- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص ۲۵۷ ۱۹- بحارالانوار /۲۷۸/۴۴، امالی صدوق مجلسی ۱۷ ص۶۸ ۲۰- بحارالانوار /۲۸۲/۴۲، قرب الاسناد ص) ۱۸ ۲۱- بحارالانوار /۲۷۸/۴۴، امالی صدوق ، مجلس ۱۷، ص ۶۸ ۲۲- بحارالانوار /۲۹۲/۴۴، کامل الزیارات باب ۳۲ص۱۰۳ ۲۳- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص ۲۵۶ ۲۴- مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
نظرات شما عزیزان: |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |