دنیای دانش
وب سایتی پر از اخبار تازه و مطالب در تمام حوز ه های دانش 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای دانش و آدرس photics.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ابوالفضل العباس(ع) در کلام ائمه(ع)

امام زمان(عج) می فرماید: سلام بر عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر که جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت.

علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مورد ستایش امامان معصوم علیهم السلام قرار گرفته است. 
 
* حضرت ابوالفضل (ع) در بیان امام حسین علیه السلام 

 
وقتی ابوالفضل علیه السلام از برادر و امامش حضرت حسین علیه السلام اجازه میدان خواست. امام علیه السلام به سختى گریست به گونه‏ اى که محاسن شریفش از اشک دیدگانش‏ ، تر شد، و فرمود: «یا أَخی کُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْکَری وَ مُجْمِعَ عَدَدِنا، فَإِذا أَنْتَ غَدَوْتَ یَؤُلُ جَمْعُنا إِلَى الشِّتاتِ، وَ عِمارَتُنا تَنْبَعِثُ إِلَى الْخَرابِ» 
 
برادر جان! تو نشانه (شکوه و عظمت و) برپایى سپاه من و محور پیوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى (و شهید شوى)، جمعیّت ما پراکنده، و ویران مى ‏شود.  (بحارالانوار علامه مجلسی ، ج 45 ص 41) 
 
همچنین نقل شده است: هنگامى که عباس علیه السلام شهید شد امام حسین علیه السلام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی» اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد. 
 
آنگاه گریست و این اشعار را خواند: 
 
تَعَدَّیْتُمْ یا شَرَّ قَوْمٍ بِبَغْیِکُمْ / وَ خالَفْتُمْ دینَ النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ 
 
أَما کانَ خَیْرُ الرُّسُلِ أوْصاکُمْ بِنا / أَما نَحْنُ مِنْ نَجْلِ النَّبِىِّ المُسَدَّدِ 
 
أما کانَتِ الزَّهْراءُ أُمّی دُونَکُمْ / أما کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ أحْمَدَ 
 
لُعِنْتُمْ وَ أُخْزیتُمْ بِما قَدْ جَنَیْتُمْ / فسَوْفَ تَلاقُوا حَرَّ نارٍ تُوَقَّدُ 
 
اى بدترین مردم! با ستمکارى خویش بر ما تعدّى کردید، و با آیین پیامبر خدا محمّد صلى الله علیه و آله مخالفت ورزیدید. 
 
آیا بهترین پیامبر، سفارش ما را به شما نکرده بود؟ آیا ما از نسل پیامبر راستین نیستیم؟ 
 
آیا جز این است که حضرت زهرا علیهاالسلام مادر من است نه شما؟ آیا او از نسل بهترین انسان ‏ها نبود؟ 
 
به سبب جنایتى که مرتکب شدید ملعون و خوار گشتید، و به زودى گرفتار آتش شعله‏ ور الهى خواهید شد. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 ؛ بحارالانوار، ج 45 ص 40 ؛ عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص 493) 
 
* حضرت ابوالفضل (ع) در بیان امام صادق علیه السلام 
 
حضرت امام صادق علیه السلام همواره از عمویش عباس علیه السلام تجلیل به عمل مى آورد و با درود و ستایش هاى عطرآگین از ایشان یاد مى کرد و مواضع قهرمانانه اش در روز عاشورا را بزرگ مى داشت. از جمله سخنانى که امام درباره قمر بنى هاشم(ع) فرموده است، اینکه: «عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محکم داشت. همراه برادرش حسین جهاد کرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت...» (ذخیرة الدارین، ص 123 به نقل از عمدة الطالب) 
 
امام صادق علیه السلام از برترین صفات مجسم در عمویش که مورد شگفتى اوست چنین نام مى برد: 
 
1- «تیزبینى» 
 
تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فکر است و کسى بدان دست پیدا نمى کند، مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى. 
 
تیز بینى از آشکارترین ویژگی هاى ابوالفضل العباس علیه السلام بود. از تیزبینى و تفکر عمیق بود که حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین علیه السلام برخاست و بدین گونه به قله شرف و کرامت دست یافت و خود را بر صفحات تاریخ، جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى شمارد، در برابر شخصیت بى مانند حضرت که بر قله هاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مى ساید و کرنش مى کند. 
 
2- «ایمان استوار» 
 
یکى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانه هاى استوارى ایمان حضرت، جهاد در کنار برادرش  بود که هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى رفت و همانطور که در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى کمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت. 
 
3- «جهاد» با حسین علیه السلام 
 
فضیلت دیگرى که امام صادق علیه السلام براى عمویش، قهرمان کربلا، عباس علیه السلام نام مى برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود که حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیک از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانی هایى از خود نشان داد که در دنیاى دلاورى و شجاعت بى مانند است ... 
 
* حضرت ابوالفضل (ع) در بیان حضرت مهدی علیه السلام 
 
حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى گوید: «سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر که جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیکم بن طفیل طایى» را لعنت کند...» (المزار، محمد بن مشهدى، از بزرگان قرن ششم) 
 
امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى شمارد و مى ستاید: 
 
1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا که این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ شد. 
 
2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور. 
 
3- فدا کردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع) . 
 
4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود. 
 
5- کوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى که نیروهاى ستمگر و ظالم، مانع از رسیدن قطره اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده بودند.
 

مناجات عاشقانه امام حسين (ع) در دشت کربلا

خبرگزاری آریا-امام حسین (ع) در روز عاشورا به پا کننده حماسه ای بود که خورشید در برابرش درخششی نداشت.

خبرگزاری آریا-خورشید حماسه ای شورانگیز دارد، طلوعش، غروبش، حماسه ای جاوید و به یادماندی است، اما حسین (ع) در روز عاشورا به پا کننده حماسه ای بود که خورشید در برابرش درخششی نداشت،حماسه ای به بلندی ابدیت که چهل روز آسمان را به گریه واداشت و خورشید را هنگام طلوع و غروبش سرخ گردانید.

حماسه عظیم عاشورا فرا می رسد
عمر بن سعد، فرمانده لشکر عبیدالله بن زیاد، نخستین تیر را به سوی اردوگاه امام حسین (ع) نشانه می رود و لشکریانش را گواه می گیرد که نزد عبیدالله شهادت دهند او آغاز کننده این جنایت بزرگ تاریخ بوده است. 
یاران اندک حسین (ع)، آزاد و سبک بال ، یک به یک به میدان می شتابند و صحنه هایی کم نظیراز رشادت و فداکاری می آفرینند؛ عابس بن شبیب شاکری " جوانمردی شجاع و بی باک است. نزد امام می آید و می گوید: به خدا سوگند که امروز در عالم، کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست. ای فرزند سرور نیکوکاران، گواه باش که من درراه آئین تو و اجدادت، خالصانه جان بر کف نهاده ام.» 
امام حسین (ع)، عابس را چون پدری مهربان نوازش می کند و عابس به میدان نبرد می رود و شهید می شود.
سواری دلیر، شتابان نزد امام حسین (ع) می آید: سلام بر تو ای پسر رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت. منم هاشم بن عتبه / اگر پسر عمویم عمر بن سعد بیعت خود را با جد و پدر تو شکسته، من دست از جان شسته ام و به یاری تو آمده ام. امام با نگاهی سرشار از لطف و محبت، او را تحسینن می نماید و برایش دعا می کند.
هاشم وقتی به میدان می آید، فریاد می زند: من مبارزی جز پسرعمویم عمر بن سعد نمی خواهم. ای عمر، چگونه است که کمر به قتل پیشوای دین بسته ای؟ پیشوایی که فرزند پیامبر است. عجیب است که آب فرات به جز خاندان رسول خدا، برای همه آزاد است.
عمر بن سعد به بهانه اینکه نمی تواند با پسرعموی خود نبرد کند، از آمدن به میدان طفره می رود و شمعان، سرآمد گردنکشان سپاه خود را جلو می فرستد. وقتی هاشم او را از پای درمی آورد، هزار سوار هاشم دلاور را محاصره می کنند و وی را به شهادت می رسانند. 
«وهب بن عبدالله»  به همراه مادر و همسرش به کربلا آمده است. همسرش با چشمانی اشک بار او را از حضور در صحنه نبرد باز می دارد. اما مادر، به تشویق او می پردازد:« پسرم ، منتظر چه هستی؟ برخیز و از خانواده رسول خدا حمایت کن.» وهب در کشاکش عشق و عقل، بر اسب می جهد و به سوی میدان می تازد. مادر که بر جنگیدن دلبندش نظاره دارد، وقتی مشاهده می کند که دو دست وهب بریده شده، جلو می دود و می گوید: پسرم برخیز و بایست و تا می توانی از حریم رسول خدا دفاع کن» امام حسین (ع ) نزدیک می شود: ای مادر، به سوی خیمه خویش باز گرد. خداوند شما را پاداش دهد. 
هر یک از یاران که به میدان نبرد می شتابد و به شهادت می رسد، اندوهی فراوان از فراق خویش در دل امام حسین بر جای می گذارد. اینک، اولین نفر از بنی هاشم اجازه نبرد می خواهد. جوانی زیبا و رشید که نگاهش، یاد پیامبر را برای حسین (ع) زنده می کند. او علی اکبر، بزرگترین فرزند حسین (ع) است. امام نگاهی به چهره شاداب و زیبای او می اندازد و به گونه ای معنا دار تبسم می کند، سر به آسمان بلند کرده و می فرماید: « خدایا ، آمده ام که هرچه دارم در راه عشق تو ایثار کنم ... بارالها، گواه باش که جوانی را به سوی آن مردم می فرستم که شبیه ترین انسانها به رسول تو است. ما هرگاه پیامبر را یاد می کردیم، به او می نگریستیم.»
علی اکبر به سرعت برمی خیزد و وارد میدان جنگ می شود. با اینکه تشنگی علی اکبر را بی طاقت کرده، اما دلاورانه نبرد می کند و افراد بسیاری از دشمن را به هلاکت می رساند. سرانجام او نیز با خنجر ناجوانمردانه یکی از افراد دشمن که از پشت به او حمله می کند، بر خاک می غلتد و شربت گوارای شهادت را می نوشد. 
امام حسین (ع) هنوز از اندوه علی اکبر فارغ نشده است که برادر عزیز و دلبندش، عباس را روبروی خود می بیند. امام به عباس اجازه نبرد می دهد، به درخواست امام به سوی نهری که در محاصره دشمنان قرار دارد، می شتابد تا برای زنان و کودکان تشنه کاروان آبی تهیه کند. او با یورش قهرمانانه، حلقه محاصره دشمن را درهم می شکند و خود را به رود فرات می رساند. لبهایش از شدت گرما و عطش خشک می شود. مشتی آب برداشته و به دهان نزدیک می کند. خنکی آن آب گوارا را زیر لبهای خود حس می کند. اما به سرعت آب را رها می سازد. روح جوانمردی به او اجازه نمی دهد که قبل از فرزندان تشنه حسین آب بیاشامد و با شتاب به سوی خیمه ها حرکت می کند. سپاه دشمن، راه را بر او می بندد و او را به مرگ تهدید می کند. حضرت عباس در جواب آنها می فرماید:« دل من از وحشت مرگ در هراس نیست. من پسر علی هستم و بدان، دلی که بر خدا توکل دارد، از مرگ نمی ترسد.» 
دشمن حلقه محاصره را تنگ تر می کند و فردی غافلگیرانه دست راست عباس را قطع می کند. آن حضرت می فرماید:« اگر دستم را قطع کنید من از دینم هرگز دست بر نمی دارم .» شمشیری دیگر بر شانه چپ حضرت عباس فرود می آید و دست چپ او نیز قطع می شود. ضربه های شمشیر، برق آسا و پی در پی، بر پیکر بی دفاع عباس وارد می شود و سرانجام روح پاک این مظهر دلاوری و از خودگذشتگی، به سوی عالم ملکوت اوج می گیرد. 
عمر بن سعد هراسناک دستور جنگ را صادر می کند. دراین موقع، امام حسین (ع) دربرابر صفوف دشمن قرار می گیرد.
«من حسین بن علی هستم. جدم رسول ا... ، شریفترین انسانها است. مادرم فاطمه دختر محمد است و ما چراغهای هدایت هستیم که در روی زمین می درخشیم. کتاب روشنگر خدا در پیش ماست. ما درمیان همه خلق وسیله امن هستیم. در روز قیامت، دوستان ما به وسیله محبت ما به سعادت و دشمنان ما به خسران خواهند رسید.» 
در این هنگام، دشمن بر طبلها می کوبد و هلهله می کند تا مبادا صدای حسین (ع) به گوشها برسد و جمعی پیام حق را بشنوند. امام همچنان ادامه می دهد: 
«آگاه باشید که ابن زیاد، این فرومایه و فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هیهات که ما به زیر بار ذلت برویم ... اینک، اگر دین خدا جز با کشته شدن من زنده نمی شود، پس ای شمشیر ها مرا در بر گیرید.»
عمرو بن کعب، از یاران امام، چون متوجه می شود که هنگام نماز ظهر است، می گوید:« ای حسین، جانم به فدایت، به خدا سوگند این مردم تا مرا نکشند نمی توانند به تو دست یابند. اما من دوست دارم آنگاه به لقای پروردگار نائل شوم که این یک نماز را نیز به امامت تو به جای آورده باشم. امام می فرماید: نماز به یاد من انداختی، خدا تو را از نمازگزارانی قرار دهد که به یاد خدا هستند. از دشمن بخواهید موقتاً دست از جنگ بردارد، تا نماز خود را به جای آوریم. 
اما دشمن نمی پذیرد  امام حسین با تعدادی از یارانش، بدون توجه به تیربارانهای دشمن به نماز می ایستند. شکوه و عظمت این نماز، اشک در چشمان یاران حسین جاری می سازد. یکی از آنان می گوید: این زیباترین نمازی است که در همه عمر خوانده ام . این نماز ما را به یاد پدرگرامی او، علی بن ابیطالب می اندازد. در جنگ صفین وقتی ابن عباس گفت در این موقع حساس نمی توانیم دست از جنگ برداریم و نماز بخوانیم، علی (ع) فرمود:« ما برای نماز و احیای احکام خدا با آنان می جنگیم.»
هنگام نماز ، سعید بن عبدا... و عمرو بن قرظه کعبی در پیش روی امام می ایستند و سینه های خود را سپر می کنند تا امام آسیب نبیند . دشمنان فریب خورده، بارانی از تیرها را به سوی نمازگزاران، نشانه می روند. هنگامی که نماز به پایان می رسد، آن دو یار حسین (ع)، با پیکرهایی پر از تیرهای دشمن به خاک می افتند. در آخرین لحظات ، امام آنها را به بهشت برین بشارت می دهد. 
حسین سوار بر اسب ، همچون شیری ژیان به قلب لشکر سیه دل می زند. جنگیدنش، دلاوریهای علی (ع) را تداعی می کند. همه هراسناک از برابرش می گریزند. دشمن زبون، برای وارد کردن ضربه روحی به آن حضرت، حمله به سوی خیمه ها را آغاز می کند. در خیمه ها، عده ای از کودکان و زنان و نزدیکان بی دفاع حسین (ع)، نگران و گریان هستند. امام با صدای بلند بانگ برمی آورد: «ای پیروان خاندان ابو سفیان، اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید، لااقل در زندگی آزاده باشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید.» 
ظهر عاشورا فرا رسیده است و خون دشت کربلا را فرا گرفته است و صدای مناجات عاشقانه امام حسین (ع) در فضا طنین انداز می شود:« ای پروردگاری که جز تو خدایی نیست، درمقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم. ای خدایی که مقامت بلند، ... رحمتت به بندگانت نزدیک و امتحانت زیباست. ای همیشه زنده ای که پایان ندارد، ای خدایی که هرکس را با اعمالش می سنجی، در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی»
ساعاتی از ظهر روز عاشورا می گذرد. فاجعه عظیم تاریخ رخ می دهد. سر امام حسین (ع)، پسر آخرین فرستاده خدا، از تن جدا می شود و بر بالای نیزه ها قرار می گیرد. اما هنوز قهقهه مستانه دشمن تمام نشده است که از خون حسین و یارانش، نهال آزادگی و عزت می روید و در پهنای زمان ریشه می دواند.

 

 

در نیم روز عاشورا چه گذشت؟

سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید.

در نیم روز عاشورا چه گذشت؟
به گزارش افکارنیوز، عمر بن سعد در حالی که همه سپاهیانش را مورد خطاب قرار داده بود، فریاد زد: «این فرزند انزع البطین (از القاب امام علی(ع) به معنی برکنار از شرک و باطنی از علم) است، و این پسر کشنده عرب است. از هر طرف به او حمله کنید». ناگهان چهار اسب تیرانداز امام را محاصره کردند. در این محاصره بین امام و خیمه‌گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهیب زد: «ای پیروان خاندان ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز بازگشت نمی‌هراسید، پس در دنیای خود آزاده باشید و به (روش) نیاکان خود باز گردید، اگر عرب هستید، همان طور که اینگونه می‌پندارید.» شمر صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می‌گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می‌جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده‌ام تجاوزکاران و سرکشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز دارید.»

آمادگی لشکریان


با فرا رسیدن صبح عاشورا ، امام(ع) به همراه یارانش نماز صبح خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت(ع) صفوف نیروهای خود را که ۳۲ نفر سواره و ۴۰ تن پیاده بودند منظم کرد. ایشان «زهیر بن قین» را فرمانده جناح راست لشکر و «حبیب بن مظاهر» را بر میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش عباس(ع) سپرد. به دستور امام(ع) اصحاب خیمه ها را در پشت سر خود قرار داده، اطراف آن را که پیش از آن خندق حفر کرده بودند از هیزم و نی پر نموده آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند.

در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را معین نمود و آماده نبرد با اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش گردید. نقل شده که چون چشم امام(ع) به انبوه سپاه دشمن افتاد دستانشان را به دعا بلند کردند و فرمودند: «اللّهمّ انت ثقتی فی کلّ کرب و رجائی فی کلّ شدّة، و انت لی فی کلّ امر نزل بی ثقة وعدّة، کم من همّ یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه العدوّ بک و شکوته الیک رغبة منّی الیک عمّن سواک ففرّجته و کشفته فانت ولیّ کلّ نعمة و صاحب کلّ حسنة و منتهی کلّ رغبة؛ خداوندا تویی تکیه گاهم در هر سختى، و امیدم در هر گرفتارى. و در گرفتاریها امیدم تنها به توست چه بسیار غم که تاب از دل می برد و برای زدودنش راهی نیست. چه غم هایی که در آن دوستان رهایمان می کنند و دشمن، شماتت مى کند و من از سرِ رغبت به تو، و نه دیگران، شکایتش را نزد تو آورده ام و تو در آن، برایم گشایش قرار داده ­اى و آن را بر من هموار نمودی. پس تویی ولىّ هر نعمت و از آن توست همه خوبی ها و تویی نهایت هر مقصودى.»

سپاه عمر بن سعد آماده نبرد شد و گروهی از سواران دشمن اسبهاى خود را در اطراف خیمه‏ هاى امام حسین(ع) به جولان درآورده از پشت به خیام امام(ع) نزدیک شدند؛ اما چون چشمشان به خندق و آتش شعله ور آن افتاد یکی از آنان که غرق در سلاح بود نزدیک آمد و نگاهی به خیمه ها و سپس نگاهی به آتش افکند. پس چاره ای جز بازگشت ندید در این هنگام با صدای بلند فریاد زد: «ای حسین(ع) پیش از فرا رسیدن قیامت سوی آتش شتافته ای.» امام(ع) فرمود: «این کیست؟ گویا شمر بن ذی الجوشن است» گفتند: «خداوند کارت را به صلاح آورد خود اوست.» فرمود: «ای پسر زن بزچران، تو به جای گرفتن در آتش سزوارتری» در این هنگام «مسلم بن عوسجه تیری» در کمان گذاشت و به حضرت(ع) عرض کرد: «این فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است اینک خداوند شما را بر او مسلط کرده است[اگر اجازه بفرمایید هم اکنون او را به هلاکت می­رسانم]»؛ اما امام(ع) او را از این کار باز داشتند و فرمودند: «چنین مکن که دوست ندارم من آغازگر جنگ باشم».

سخنرانی بریر در صبح عاشورا


پیش از آغاز جنگ امام حسین(ع) برای اتمام حجت با لشکر کوفه، سوار بر اسب شده همراه با گروهی از یارانش به سوی لشکر دشمن، پیش آمد «بریر بن خضیر» جلوی ایشان بود، امام(ع) به او فرمود: «ای بُرَیر با اینان سخن بگو و آنان را نصیحت کن» پس بریر در برابر سپاه عمر بن سعد قرار گرفت و خطاب به ایشان چنین گفت: ای مردم از خدا بترسید اینک خاندان محمد(ص) به میان شما آمده ­اند و اینان، فرزندان و خاندان و دختران و حرمِ (نزدیکانِ) او هستند. آنچه در دل دارید بر زبان آورید و بگویید که می­ خواهید با آنان، چه کنید؟» گفتند: «می­ خواهیم که آنان را در اختیار امیر عبیداللّه بن زیاد بگذاریم تا درباره ایشان، نظر دهد.»

بُرَیر گفت: «آیا راضی نمی­ شوید که ایشان به همان جایی که از آن آمده ­اند باز گردند؟ وای بر شما، ای کوفیان! آیا نامه­ هایی را که برای آنان فرستادید و تعهدهایی را که از جانب خود به ایشان دادید وخدا را بر آن گواه گرفتید، فراموش کرده ­اید، و خدا برای گواهی دادن، کافی است. وای بر شما! خاندان پیامبرتان را دعوت کردید و پنداشتید که جانتان را در راهشان فدا می­ کنید؛ امّا چون نزد شما آمدند، آنان را به عبیداللّه تسلیم کردید و بین آنان و آب جاری فرات که یهود و نصارا و مجوس از آن می­ نوشند، و سگها و خوکها در آن می­ غلتند، فاصله انداختید. پس از محمّد(ص)، چه بدرفتاری‌ها که با خاندانش نکردید. شما را چه شده است؟ خداوند، روز قیامت شما را سیراب نکند چه بد مردمانی هستید.»

در این هنگام عده­ ای از میان لشکر به او گفتند: «ای فلان! ما نمی­ فهمیم تو چه می­ گویی» بُرَیر گفت: «سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که از آنان غضبناک باشی، ملاقات کنند» پس سپاه عمر بن سعد به سوی او تیراندازی کردند و بُرَیر مجبور شد به عقب باز گردد.

سخنرانی امام حسین(ع) در صبح عاشورا


سپس امام(ع) شتر خود را طلب کرد و سوار بر آن شده رو در روی سپاه دشمن با صدای بلند به طوری که بیشتر مردم حاضر در لشکر عمر بن سعد صدای آن حضرت(ع) را می­ شنیدند آغاز به سخن کرد و فرمود:
ای مردم سخن مرا بشنوید و در جنگ شتاب نکنید تا شما را به چیزی که ادای آن بر من واجب است و حق شما بر من است، موعظه کنم و حقیقت امر را با شما در میان بگذارم. اگر انصاف دادید سعادتمند خواهید شد و اگر نپذیرفته و از مسیر عدل و انصاف کناره گرفتید تصمیم خود را عملی سازید و با ما بجنگید. همانا ولى من آن خدائى است که قرآن را فرو فرستاد و اوست سرپرست و یار مردمان شایسته.» سپس حمد و ثناى پروردگار را به جا آورد، و به آنچه شایسته بود از او یاد کرد و بر پیغمبر خدا(ص) و فرشتگانش و پیغمبران الهی درود فرستاد. اهل حرم چون سخن امام(ع) را شنیدند صدا به گریه و زاری بلند نمودند، پس امام(ع) حضرت عباس(ع) و علی اکبر(ع) را فرستاد تا آنان را ساکت کنند. سپس ادامه دادند و فرمودند:

«اما بعد؛ ای مردم نسب مرا به یاد آورید و ببینید کیستم و به خود آیید و خود را ملامت کنید و نیک بنگرید که آیا کشتن و شکستن حرمت من رواست؟ آیا من پسر دختر پیامبر(ص) شما و فرزند جانشین و پسر عم او نیستم؟ همان کسی که اول از همه ایمان آورد و رسول خدا(ص) را به آنچه از جانب خدای آورده بود تصدیق کرد؟ آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟ و آیا جعفر طیار که با دو بال در بهشت پرواز می­ کند عموى من نیست؟ آیا شما نمی­ دانید که رسول خدا(ص) درباره­ من و برادرم فرمود: این دو سرور جوانان اهل بهشتند؟ پس اگر تصدیق سخن مرا بکنید حق همان است، به خدا قسم از روزى که دانسته‏ ام خداوند دروغگو را دشمن می­ دارد هرگز سخنی به دروغ نگفته­ ام، اما اگر کلام مرا باور ندارید و در صداقت گفتار من شک دارید در میان شما کسانى هستند که اگر از آنان بپرسید گفتار مرا تأیید می­ کنند از جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خدری و سهل بن سعد ساعدی و زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید تا برای شما آنچه را که از رسول خدا(ص) درباره من و برادرم شنیده ­اند بازگو کنند تا صدق گفتار من برای شما ثابت گردد آیا این گواهی ها و شهادت­ها مانع از ریختن خون من نمی­ شود؟»

در این هنگام شمر بن ذی الجوشن به سخن آمد و گفت: «اگر چنین است که تو گویی من هرگز خدای را با عقیده راسخ عبادت نکرده ­ام.» حبیب بن مظاهر گفت: «به خدا سوگند که تو را می­ بینم خدا را با تزلزل و تردید بسیار پرستش می­ کنی و من گواهی می ­دهم که تو راست می ­گویی و نمی ­دانی که او چه می ­گوید خدای بزرگ بر دل تو مهر غفلت نهاده است.»

امام(ع) فرمود: «اگر در این سخن هم تردید دارید آیا شما در این نیز شک دارید که من پسر دختر پیامبر(ص) شمایم؟ به خدا سوگند که از مشرق تا مغرب زمین فرزند دختر پیامبری(ص) به جز من نیست واى بر شما آیا کسى از شما را کشته ‏ام که خون او را از من طلب می­ کنید؟ یا مالى از شما برده ‏ام؟ یا جراحتى از من بر شما وارد آمده که تقاص آن را از من می­ خواهید؟» در این هنگام لشکر کوفه همه خاموش بودند و سخنى نمی­ گفتند.

پس از آن حضرت(ع) به سخنانش ادامه دادند و فریاد زدند: «اى شبث بن ربعى، و اى حجار بن ابجر، و اى قیس بن اشعث، و اى یزید بن حارث، آیا شما نبودید که به من نوشتید: که میوه‏ ها رسیده و باغها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده اگر بیایی بر سپاهی که برای یاری­ ات آماده شده وارد خواهی شد؟» قیس بن اشعث گفت: «ما نمی­ دانیم تو چه می­ گوئى!! ولى به حکم پسر عمویت (یزید بن معاویه) تن در ده، زیرا که ایشان چیزى جز آنچه تو دوست دارى درباره تو انجام نخواهد داد!؟» امام حسین(ع) فرمود: «تو برادر همان برادری آیا می­خواهی بنی­ هاشم بیشتر از خون مسلم بن عقیل را از تو مطالبه کنند؟ به خدا قسم نه دست خوارى به شما خواهم داد، و نه مانند بندگان فرار خواهم نمود»، سپس فرمود: «اى بندگان خدا همانا من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می­ برم از اینکه آزارى به من برسانید، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می ­برم از هر سرکشى که به روز جزا ایمان نیاورد.» سپس آن حضرت(ع) شتر خویش را خواباند و از آن پیاده شدند و به عقبة بن سمعان دستور داد آن را عقال کند.

سخنرانی زهیر در صبح عاشورا


پس از سخنرانی امام(ع) «زهیر بن قین» در حالی که غرق در سلاح و سوار بر اسبی با دمی پر مو بود قدم سوی دشمن گذارد و به سخنرانی ایستاد و خطاب به مردم کوفه گفت: « ای مردم کوفه، من شما را از عذاب الهی بیم می ­دهم همانا از حقوق مسلمان نسبت به یکدیگر نصیحت و خیرخواهی است و تا لحظه­ ای که شمشیر میان ما و شما نیفتاده است با هم برادریم و بر یک دین و ملتیم و بر ما حق نصیحت دارید؛ اما چون شمشیر در میان افتد و رشته پیوند ما و شما بریده شود ما یک امت و شما امتی دیگرید بدانید که خداوند ما و شما را به وسیله فرزندان پیامبرش -محمد(ص)- امتحان کرده است تا ببیند که نسبت به آنان چگونه رفتار می­ کنیم. و اینک ما شما را به یاری آنان و جنگ با عبیدالله بن زیاد سرکش فرا می­ خوانیم. شما از عبیدالله بن زیاد و پدرش در طول حکمرانی آنان چیزی جز بدی ندیدید اینان بودند که چشمان شما را میل کشیدند، دست و پایتان را بریدند و شما را مثله کردند و بر نخل­ها آویختند بزرگان و قاریان شما همانند حجر بن عدی و یارانش و هانی بن عروه و همتایانش را کشتند.»

در این هنگام سپاه عمر بن سعد او را به باد فحش و ناسزا گرفتند و ضمن ستایش و دعای خیر برای عبیدالله گفتند: «به خدا قسم از اینجا نمی ­رویم تا اینکه مولایت و همراهانش را یا بکشیم و یا تسلیم عبیدالله کنیم.» زهیر گفت: «ای بندگان خدا، فرزند فاطمه(س) از پسر سمیه به دوستی و یاری سزاوارتر است و اگر هم یاری­ اش نمی­ دهید به خدا پناه ببرید و دست به قتل او آلوده نسازید. بیایید حسین بن علی (ع) را با عموزاده­ اش- یزید بن معاویه- به حال خود واگذارید به جانم قسم که یزید بدون کشتن حسین(ع) نیز­، از فرمانبرداری شما خشنود است.»

در این زمان شمر بن ذی ­الجوشن به سوی او تیری افکند و گفت: «ساکت شو خدا ساکتت کند پرگویی­ هایت ما را خسته کرده است.» زهیر گفت: «ای پسر کسی که ایستاده بول می­ کرد من کی با تو سخن گفتم؟ تو یک حیوانی. به خدا سوگند گمان نمی­ برم که تو دو آیه از کتاب خدا را بدانی؛ بدان که در قیامت به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.» شمر گفت: «خداوند هم اینک تو و اربابت را خواهد کشت.» زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ می­ ترسانی؟ به خدا سوگند مرگ با حسین(ع) از جاودانگی با شما نزد من محبوبتر است.» آنگاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «ای بندگان خدا مبادا افرادی چنین پست و فرومایه شما را از دین­تان گمراه کنند. به خدا قسم مردمی که خون فرزندان و خاندان محمد(ص) را بریزند و یاوران و مدافعانشان را به قتل برسانند به شفاعت آن حضرت(ص) نخواهند رسید.» در این میان مردی از میان سپاه امام(ع) فریاد برآورد که: «اباعبدالله(ع) می­ فرماید برگرد همان طور که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد[و به حالشان سودمند نیفتاد] تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایده ­ای داشته باشد همین اندازه کافی است.»

توبه حر


حر بن یزید ریاحی چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می­ خواهی با این مرد(امام حسین(ع)) بجنگی؟» گفت: «آرى به خدا قسم چنان جنگى بکنم که آسان­ترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد» حر گفت: آیا به هیچ کدام از پیشنهادهایی که داد راضی نیستید؟ عمر گفت: اگر کار دست من بود می­ پذیرفتم؛ ولی چه کنم که امیرت رضایت نمی دهد.» پس حر، عمر بن سعد را ترک کرد و در گوشه­ ای از لشکر ایستاد در کنار او یکی از افراد هم قبیله­ اش به نام «قرة بن قیس» ایستاده بود. حر به قره گفت: «آیا اسب خود را امروز آب داده­ ای؟» قره گفت: «نه.» حر گفت: «آیا می­ خواهی آن را سیراب کنی؟» قره گمان کرد حر قصد کناره­ گیری از سپاه ابن­ سعد را دارد و خوش ندارد که قره او را در آن حال ببیند. پس به حر گفت: «من اسبم را آب نداده ‏ام و اکنون می ر­وم تا آن را آب بدهم.» سپس حر از آنجائى که ایستاده بود کناره گرفت و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد . «مهاجر بن اوس» -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می­ خواهى حمله کنى؟»

حر در حالی که می­ لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگى تو را به این حال ندیده بودم اگر از من می­ پرسیدند: شجاعترین مردم کوفه کیست از تو نمى ‏گذشتم (و تو را نام می ­بردم) پس این چه حالى است که در تو می ­بینم؟» حر گفت: «بدرستی که خود را میان بهشت و جهنم مى ‏بینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد» حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه ­گاه امام(ع) حرکت کرد. حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد: «فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگیرى کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی­ کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارت کنند، به خدا قسم اگر می­ دانستم کار به اینجا می­ک شد هرگز به چنین کارى دست نمی ­زدم، و من اکنون از آنچه انجام داده‏ ام به سوى خدا توبه می کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟» امام حسین(ع) فرمود: «آرى خداوند توبه تو را مى ‏پذیرد. اکنون از اسب فرود آى» حر عرض کرد: «من سواره باشم برایم بهتر است از اینکه پیاده شوم، ساعتى با ایشان همچنان که بر اسب خود سوار هستم در یارى تو می­ جنگم، و سرانجام کار من به پیاده شدن خواهد کشید.»

امام حسین(ع) فرمود: «خدایت رحمت کند هر کاری که می­ خواهى انجام بده.» پس حر رو در روی لشکر عمر بن سعد ایستاد و فریاد برآورد: «ای قوم آیا پیشنهاداتی که حسین(ع) به شما کرده باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او بازدارد؟» گفتند: «سخنت را به امیر عمر[بن سعد] بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت: «من به جنگ با حسین(ع) حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم، همان کار را می ­کردم.» پس حر خطاب به لشکر گفت: «اى مردم کوفه مادرانتان به عزایتان بنشینند؛ آیا ای
[ پنج شنبه 23 آبان 1392برچسب:, ] [ 21:4 ] [ سعید صانعی ]

نحوه جان‌سپردن دختر چهار ساله امام حسین(ع)

در کلامی که از امام حسین (ع) نقل شده است، حضرت پیش از رفتن به میدان کارزار رو به خیمه دختران خویش کرده و می فرماید: ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت‏های پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرا رسیده است.

نحوه جان سپردن دختر چهار ساله امام حسین(ع)

به گزارش افکارنیوز، هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت (ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روز سوم محرم روزی است که ذاکران اهل بیت(ع)، با بیان اشعاری به ذکر مصائب حضرت رقیه(س) دختر خردسال امام حسین(ع) می پردازند که در اثر سختی روز عاشورا و نیز اسارت و از همه آنها جگرسوزتر، دیدن سر بریده پدر به دستور یزید ملعون، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در شام به خاک سپرده شد.

رقیة بنت الحسین(س)


در سرزمین شام قبری وجود دارد که امروزه به نام مرقد رقیه معروف و مشهور است و گفته می شود این قبر مربوط به یکی از دختران امام حسین (ع) است. اما آیا قبر مربوط به رقیه هست؟ برخی از علما و دانشمندان متأخر بر صحت انتساب این دختر به امام حسین (ع) پای فشرده دلایل و مستنداتی را بر این ادعا اقامه کرده اند بر اساس این مستندات، رقیه یکی از دختران امام حسین (ع) و از مادری به نام شهربانو-دختر یزگرد ساسانی- متولد شد از این رو او خواهر تنی امام سجاد (ع)به شمار می رفت.

زندگی‌نامه حضرت رقیه (س) در شعاع نورانی انواری؛ همانند پدر، عمو، عمو زادگان بزرگوارش و …، تحت الشعاع قرار گرفته است؛ به همین علت در کتاب‌های تاریخی، به ندرت اسمی از دختری به نام رقیه که دختر خردسال امام حسین (ع) باشد، آمده است. اما در کلامی که از امام حسین (ع) نقل شده است، حضرت چنین می‌فرماید: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ «ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ ماند؟ ای رقیه و ای ام‏ کلثوم! شما امانت‏های پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است».
با توجه به سیاق کلام و مفاد آن، بعید نیست که منظور امام (ع) از رقیه، حضرت رقیه، دختر سه ساله ایشان باشد. از طرفی، قدیمی‌ترین منبعی که در آن از دختر سه یا چهار سالۀ امام حسین (ع) یاد شده است، کتاب "کامل بهایی" اثر عماد الدین طبری است.

نحوه جان سپردن رقیه(س) در خرابه شام


عماد الدین حسن بن علی طبری نیز در کتاب «کامل بهایی» که کار تألیف آن را در سال ۶۷۵ هجری به پایان رسانده است از خرابه شام و از وفات دختری چهار ساله از خاندان امام حسین (ع) بدون آنکه نامی از این دختر برده باشد، سخن به میان آورده است. او این مطلب را از کتاب «حاویه فی مثالب معاویه» اثر یکی از علمای اهل سنت به نام «قاسم بن محمد بن احمد مأمونی» نقل می کند. در این کتاب آمده: «در میان فرزندان امام حسین (ع)دختری چهار ساله وجود داشت که همراه کاروان اسرا به شام رفت. اهل بیت حسین (ع) در حال اسارت، از کودکانی که پدرشان در کربلا به شهادت رسیده بودند خبر شهادت پدر را پنهان می داشتند دخترکی چهارساله از حسین (ع) شبی از خواب بیدار شد و با گریه سراغ پدر را گرفت. اهل بیت نیز با او هم ناله شدند و صدای گریه شان به گوش یزید رسید. او از علّت این گریه پرسید. قصه را برایش گفتند. یزید دستور داد سر مقدّس امام حسین(ع) را برای آن دختر ببرند. هنگامی که سر مقدّس را در مقابل او قرار دادند، او که تازه متوجه شهادت پدر خود شده بود سر پدر را برداشت و بغل نمود و شروع به سخن گفتن با سر پدر کرد. او لبان خود را بر لبان پدر نهاد و به شدّت می گریست تا اینکه از شدت گریه بی هوش بر زمین افتاد. بانوان حرم کنار آن دختر آمدند؛ اما هنگامی که او را حرکت دادند دیدند که او از دنیا رفته است. اهل بیت(ع) با دیدن این واقعه به شدّت متأثر شده و ناله سر دادند. گویند در این روز تمام اهل دمشق نیز گریان بودند.»

ترمیم قبر حضرت رقیه(س) به دستور خود حضرت


مرحوم شیخ هاشم خراسانی در کتابش نقل کرده که یکی از علمای نجف به نام محمد علی شامی برایم نقل کرده که: «جد او مرحوم سید ابراهیم دمشقی که نسبش به سید مرتضی می­ رسید سه دختر داشت. شبی دختر بزرگش رقیه بنت الحسین علیه السلام را در خواب می ­بیند که به او فرمود: «به پدرت بگو به والی بگوید که قبرم را آب فرا گرفته و در اذیتم، بیاید قبر مرا تعمیر نماید.» دختر خواب خود را برای پدر بازگو کرد؛ اما سید از ترس آن که خواب صحیح نباشد و اهل سنت آنان را مسخره نمایند به این خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم دختر وسطی ابراهیم همین خواب را دید و به پدر آن خواب را بازگو کرد. سید ابراهیم باز هم اعتنا نکرد. شب سوم دختر کوچک و شب چهارم سید شخصاً خواب دید که آن بانو ایشان را با عتاب خطاب کردند و فرمودند: «چرا والی را خبردار نکردی؟»

سید بیدار شد و صبح به سراغ والی شهر رفت و داستان را بازگو کرد. والی فرمان داد علماء و صلحای شهر اعم از شیعه و سنی غسل کرده لباس تمیز بپوشند و در حرم حاضر شوند. پس درب حرم شریف به دست هر کس که باز شد همان شخص، قبر را نبش کرده و تعمیر نماید. همه غسل کردند و نظافت نمودند و در حرم حاضر شدند؛ اما قفل جز به دست سید ابراهیم به دست هیچ یک از آنان باز نشد، پس کلنگ به دست گرفتند و بر زمین قبر زدند؛ اما هیچ یک از ضربات آنان بر زمین اثر نکرد؛ مگر ضربه سید ابراهیم. حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند؛ بدن و کفن آن بانو را صحیح و سالم یافتند؛ اما لحد را آب فرا گرفته بود سید بدن شریف را روی زانوی خود گذاشت و سه روز نگه داشت و مرتب گریه می کرد تا آن که لحد آن بانو را از پایه تعمیر نمودند. سید در اوقات نماز بدن را روی چیز تمیزی می ­گذاشت و بعد از نماز، آن را بر می داشت و بر زانوی خود قرار می داد. پس از سه روز لحد آماده شد و او بدن شریف را سر جای خود قرار داد. در این مدت به لطف عنایت آن بانوی خردسال، سید نه محتاج به آب و غذا شد و نیازمند تجدید وضو. مرحوم سید ابراهیم پسر نداشت پس در این هنگام دعا کرد تا خداوند به او فرزند پسر عطا کند با آنکه سن او از نود سال تجاوز کرده بود دعایش مستجاب شد و خداوند پسری به او عنایت نمود که او را سید مصطفی نام نهادند.»

 شد و خداوند پسری به او عنایت نمود که او را سید مصطفی نام نهادند.»

[ جمعه 17 آبان 1392برچسب:, ] [ 16:59 ] [ سعید صانعی ]

در دیدار امام حسین(ع) و زهیر چه گذشت؟

با این همه، هنگامی که در منزل «زَرود» فرستاده امام (ع) او را برای دیدار با ایشان دعوت کرد، با تشویق همسرش، به حضور امام حسین (ع) رسید و طولی نکشید که با چهره ای گشاده ـ که حاکی از تحول اساسی در روحیه او بود ـ به خیمه اش بازگشت و دستور داد که آن را به نزدیکی خیمه های امام حسین (ع) منتقل کنند.

به گزارش خبرنگار خیمه گاه؛ زُهَیر بن قین بن حارث بَجَلی، یکی از برجسته ترین یاران امام حسین(ع) بود که در روز عاشورا ، فرماندهی جناح راست سپاه امام حسین(ع) برعهده او بود و نقش مؤثری در برخورد با سپاه کوفه داشت.
«بَلاذُری» وی را از هواداران عثمان می داند. دشمن نیز در عصر تاسوعا ، او را عثمانی خواند. شرکت او در جنگ بَلَنجَر ـ که به فرماندهی سلمان باهلی، در دوران حکومت عثمان در گرفت ـ در دست نبودن گزارشی دال بر حضور وی در جنگ های دوران زمام داری امام علی (ع) و هم چنین، مایل نبودن زهیر به ملاقات با امام حسین (ع) در مسیر مکه به کوفه، مؤید این نکته است.
با این همه، هنگامی که در منزل «زَرود» فرستاده امام (ع) او را برای دیدار با ایشان دعوت کرد، با تشویق همسرش، به حضور امام حسین (ع) رسید و طولی نکشید که با چهره ای گشاده ـ که حاکی از تحول اساسی در روحیه او بود ـ به خیمه اش بازگشت و دستور داد که آن را به نزدیکی خیمه های امام حسین (ع) منتقل کنند.
او خود نیز عصر تاسوعا، در سخنان اندرزگونه اش در مقابل دشمن، به تحول خود، اشاره ای کوتاه کرد. یکی از سپاهیان کوفه به او گفت: «ای زهیر! تو در نگاه ما، از شیعیان این خانواده نبودی؛ (بلکه) عثمانی بودی؟»
زهیر، پاسخ داد: «چرا به موقعیت فعلی من، استدلال نمی کنی که از آنهایم؟! بدان ـ که به خدا سوگند ـ من هرگز نامه ای برای حسین ننوشتم، پیکی به سویش نفرستادم و قول کمکی نیز به او ندادم؛ ولی راه، مرا با او در یک جا گرد آورد و همین که او را دیدم، به یاد پیامبر خدا (ع) و منزلتی افتادم که او در پیش ایشان داشت، و پی بردم که از سوی دشمنانش و گروه شما، چه بر سر او خواهد آمد، دیدم که برای حفظ حق خدا و پیامبرش که شما آن را ضایع کرده اید، باید به کمک او بشتابم، در زمره گروه او باشم و جانم را فدای او کنم.»
ما نمی دانیم که در آن ملاقات کوتاه، امام حسین (ع) به زهیر چه فرمود؛ اما از سخنانی که هنگام خداحافظی به یارانش گفت، بعید نیست که یکی از سخنان امام حسین (ع) به او، یادآوری خاطره ای مهم و شیرین از جنگ بلنجر بوده باشد.
زهیر، پس از بازگشت از محضر امام (ع) این خاطره را برای همراهانش تعریف کرد تا شاید بتواند آنان را با خود همراه کند.
وی خطاب به آنان گفت: «هر کس علاقه مند است، از من پیروی کند، وگرنه این آخرین فرصت است. من برایتان ماجرایی را نقل می کنم: در بلنجر که می جنگیدیم، خداوند، ما را پیروز کرد و به غنایمی دست یافتیم. سلمان باهلی به ما گفت: آیا از پیروزی و غنیمت هایی که خدا نصیبتان کرد، خوش حالید؟ گفتیم: آری. به ما گفت: هرگاه جوانان خاندان محمد (ع) را یافتید، شادمانی تان از این که در کنار آنان می جنگید، بیش از شادی به دست آوردن غنیمت باشد. اینک من، شما را به خدا می سپارم.»
او در ادامه سخنان خود افزود: «هر یک از شما که به شهادت علاقه مند است، برخیزد و هر کس که آن را خوش ندارد، بماند.»
از آن جمعیتی که با او بودند، کسی برنخاست، پس از این لحظه سرنوشت ساز، زهیر در صف یاران استوار امام حسین (ع) قرار گرفت. شب عاشوار نیز امام حسین (ع)، خطاب به یاران خود فرمود: «بدانید که به گمانم، امروز، آخرین روزی است که با آنهاییم. من به شما، اجازه دادم و همه شما آزادید که بروید. هیچ عهدی از من برعهده شما نیست. شب، تاریکی اش را گسترده است. پس آن را مرکب خود قرار دهید (و بروید).»
زهیر ، ایستاد و با این جملات زیبا و شگفت انگیز، نسبت به آن امام (ع)، اظهار ارادت و وفاداری کرد: «به خدا سوگند، دوست دارم که کشته شوم، آن گاه، دوباره زنده گردم و باز، کشته شوم و تا هزار بار، کشته شدنم تکرار شود؛ و خداوند، با این کشته شدنم، از تو و از این جوانان خاندانت، کشته شدن را برطرف کند.»
ظهر عاشورا، زهیر، در کنار سعد بن عبدالله حنفی، همراه با نیمی از یاران باقی مانده امام (ع)، خود را سپر دفاعی ایشان قرار دادند. آنان، جلوی امام (ع) ایستادند و امام (ع) در پشت آنها نماز خواند. هنگامی که دشمن به خیمه های خانواده امام (ع) حمله کرد، زهیر ، همراه با ده تن از یاران امام (ع)، در مقابل آنها مقاومت کردند و آنها را به مواضع خود، بازگرداندند و او، این اشعار ار خطاب به امام حسین (ع) خواند:
«امروز، جدت پیامبر (ع) را دیدار می کنیم
و حسن و علی مرتضی را
و جعفر، دارنده دو بال (در بهشت)، جوان مرد دلیر را»
زهیر، پس از نبردی سنگین و قهرمانانه، به دست «کثیر بن عبدالله» و «مهاجر بن اوس»، شهید شد. لحظه ای که او به زمین افتاد، امام (ع) خطاب به این مجاهد بزرگ، چنین فرمود: «خداوند، تو را از [رحمتش] دور نکند ـ ای زهیر ـ و کشنده ات را لعنت نماید؛ همانند لعن کسانی که آنها را به بوزینه و خوک، تبدیل کرد!»
 
 

نامه حسین بن علی علیه السّلام به کوفیان

برای ما امام و پیشوایی نیست، پس به سوی ما بیا، شاید که خداوند به وسیله شما، ما را بر حق و هدایت گرد آورد.
 
نامه حسین بن علی علیه السّلام به کوفیان
سرویس مذهبی افکارنیوز- در این نامه، خطاب به برخی از مؤمنین کوفه چنین آمده بود: 

بسم الله الرّحمن الرّحیم. 
از حسین بن علی به گروهی از مؤمنان و مسلمانان: 
بدانید که هانی و سعید نامه های شما را به من رساندند، و این دو، آخرین فرستادگان شما بودند. از این رو، همه آنچه را که گفته اید و یادآوردی کرده اید دانستم. سخنِ اکثریت شما این بود: «برای ما امام و پیشوایی نیست، پس به سوی ما بیا، شاید که خداوند به وسیله شما، ما را بر حق و هدایت گرد آورد.» 

اکنون من، برادر و پسر عمویم را که فردی موثق و مورد اطمینان از اهل بیتم می باشد به سوی شما فرستادم. او اگر برای من چنین نوشت که رأی و اندیشه خردمندان و دانایانِ شما، همان سخن فرستادگان شماست و با آنچه که در نامه هایتان نوشته اید یکی است، ان شاء الله به سوی شما خواهم آمد. 
به جان خودم سوگند، امام و پیشوا آن کسی است که: به کتاب خداوند در میان مردم حُکم کند، به دادگستری و عدل به پا خیزد، به دینِ حق دینداری کند، و خود را در آنچه مربوط به خداست نگه دارد. 

والسّلام 

... و بدین ترتیب، مردی هاشمی تبار، به سوی کوفه رهسپار شد تا از مردم آن دیار برای یاریِ فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیمان بگیرد. 
همچنین، امام حسین علیه السّلام نامه دیگری نوشت و آن را همراه قاصد دیگری، به سوی فرماندهان سپاه بصره و بزرگان آن دیار فرستاد: 

«... من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا می خوانم؛ زیرا سنّت را میرانده اند و بدعت(نوآوری) را زنده کرده اند. اگر سخنم را بشنوید و اطاعتم کنید، شما را به راه رُشد و رستگاری هدایت می کنم. 
البته بزرگانِ قبیله های بصره، به جبران بی وفایی شان، با علی علیه السّلام در جنگ جَمَل، با یکدیگر عهد و پیمان بستند که آن حضرت را یاری کنند. امّا یکی از آنان به نام مُنذرین جارود، فرستاده نامه را، همراه نامه تسلیم ابن زیاد کرد و آشوب در بصره به زودی خاتمه یافت. 
در کوفه امّا، وضع به گونه ای دیگر بود... . 

منبع: مسلم بن عقیل، ص۱۵-۱۷
 

جر و ثواب گریه بر امام حسین(ع)

اجر و ثواب گریه بر امام حسین(ع)

به گزارش پارس به نقل از فارس، همیشه زبان و قلم، مترجم عقل و خیال بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز می‌‌ریزد، عشق، حضور دارد و آنجا که زبان و قلم با گردش منظم خود جمله‌‌‌های منطقی می‌‌‌سازد عقل حاضر است و همان طور که استدلالات منطقی می‌‌تواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد، قطره اشک نیز می‌‌تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب شود.

بر همین اساس است که حتی پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) کسی را که آمادگی گریه کردن ندارد به تباکی (خود را به شکل گریه درآوردن) دعوت کرده‌‌اند تا یاد حسین(ع) در همه قرون و اعصار در خاطره‌‌ها زنده بماند.

*اجر و ثواب گریه بر امام حسین(ع)

گریه برای آن حضرت سختی‌‌های حالت احتضار را از بین می‌‌برد، زیرا امام صادق(ع) به مسمع بن عبدالملک فرمودند: آیا مصائب آن جناب (امام حسین علیه‌السّلام) را یاد می‌‌کنی؟

عرض کرد: بلی! والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه می‌‌کنم.

حضرت(ع) فرمودند: آگاه باش که خواهی دید، در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصیت تو را می‌‌کنند که سبب روشنی چشم تو باشد.

همچنین فرمودند: ای مسمع! گریه بر احوالات حسین(ع) سبب می‌‌شود که ملک الموت بر تو مهربان‌‌تر از مادر شود.

گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) باعث راحتی در قبر، فرحناک و شادان شدن مرده، شادان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است، در حالی که او مسرور است، فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را می‌‌دهند.

اجر و مزد هر قطره آن، این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند. (۱)

گریه کننده بر امام حسین(ع) در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود. (۲)

شیخ جلیل جعفر بن قولویه در کامل از ابن خارجه روایت کرده است: روزی در خدمت امام صادق(ع) بودیم و امام حسین(ع) را یاد کرده و از او نام بردیم.

حضرت صادق(ع) بسیار گریستند و ما نیز به تبع ایشان گریستیم. پس حضرت صادق(ع) فرمودند که امام حسین(ع) می‌‌فرمود: من کشته گریه و زاری (اشکم) هستم، نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمی‌‌شود مگر آن که محزون و گریان می‌‌شود.

در روایت آمده است هیچ روزی نبود که اسم امام حسین(ع) در نزد امام صادق(ع) برده شود و آن امام در آن روز تبسمی بر لب بیاورند. آن حضرت در تمام روز گریان و محزون بودند و می‌‌‌فرمودند: امام حسین(ع) سبب گریه هر مؤمن است.

شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن تغلب روایت کرده‌‌اند که حضرت صادق(ع) فرمودند: نَفس کسی که برای مظلومیت ما محزون است تسبیح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست.(۳)

شیخ کشی(ره) از زید شحام روایت کرده است که: من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق(ع) بودیم، جعفر بن عفان وارد شد. حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر!

جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند.

حضرت(ع) فرمودند: به من گفته‌‌اند تو در مرثیه و عزای حسین(ع) شعر می‌‌گویی.

جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم.

حضرت(ع) فرمودند: پس بخوان.

جعفر شروع به خواندن مرثیه کرد، حضرت امام صادق(ع) و حاضرین مجلس گریستند.

حضرت(ع) آن قدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد.

پس از آن حضرت صادق(ع) فرمودند: به خدا سوگند که ملائکه مقرب در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را که در مصائب حسین(ع) خواندی شنیدند و بیشتر از ما گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمت‌‌های آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید.

پس امام(ع) فرمودند: ای جعفر می‌‌خواهی که زیادتر بگویم؟

جعفر عرض کرد: بله، ای سید من.

حضرت(ع) فرمود: هر که در مرثیه حسین(ع) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب می‌‌گرداند.(۴)

شیخ صدوق (ره) در امالی از ابراهیم بن ابی المحمود روایت کرده که امام رضا(ع) فرمودند: ماه محرم ماهی بود که اهالی جاهلیت، جنگ و قتال را در آن ماه حرام می‌‌دانستند، ولی این امت جفاکار خون‌‌های ما را در آن ماه حلال دانستند و حرمت ما را هتک کرده و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر کردند. آتش در خیمه‌‌های ما افروخته و اموال ما را غارت کردند. حرمت حضرت رسالت(ص) را در حق ما رعایت نکردند.

همانا مصیبت شهادت حسین(ع) دیده‌‌های ما را مجروح گردانید و اشک ما را جاری کرده، عزیز ما را ذلیل گردانیده است و زمین کربلا مورث کرب و بلاء ما شد.

پس باید بر حسین بگریند، همانا گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو می‌‌ریزد.

سپس حضرت رضا(ع) فرمودند: پدرم چون ماه محرم داخل می‌‌شد کسی آن حضرت را خندان نمی‌‌دید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می‌‌شد تا روز عاشورا . آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می‌‌فرمود: امروز روزی است که حسین(ع) شهید شده است.

و همچنین شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده: هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه گریه او باشد حق تعالی روز قیامت را برای او روز شادی و سرور گرداند و دیده‌‌گانش در بهشت به نور ما روشن شود.(۵)

از ریان بن شبیب روایت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا(ع) رسیدم حضرت فرمودند: ... ای پسر شبیب اگر بر حسین(ع) گریه کنی و آب دیده‌‌گان تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را می‌‌آمرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار.

ای پسر شبیب! اگر می‌‌خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداشته باشی حسین(ع) را زیارت کن.

ای پسر شبیب! اگر می‌‌خواهی که در غرفه‌‌ای از بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرین محشور شوی، قاتلان حسین(ع) را لعنت کن.

ای پسر شبیب! اگر بخواهی مانند شهدای کربلا باشی و ثواب آن‌ها را داشته باشی، هر گاه مصیبت آن حضرت را یاد کردی، بگو: «یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوزًا عَظیماً»؛ ای کاش! من با ایشان بودم و رستگاری عظیمی می‌‌یافتم.

ای پسر شبیب! اگر می‌‌خواهی در درجات عالیه بهشت با ما باشی، پس برای اندوه ما اندوهناک باش و در شادی ما شاد. بر تو باد ولایت و محبت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد حق تعالی او را در قیامت با آن محشور می‌‌گرداند.(۶)

ابن قولیه با سند معتبر روایت کرده از ابی هارون مکنوف که گفت: به خدمت حضرت صادق(ع) مشرف شدم آن حضرت(ع) فرمودند که برای من مرثیه حسین(ع) بخوان، من نیز شروع کردم به خواندن.

امام فرمود: به این صورت نخوان به همان سبک و سیاقی که نزد خودتان متعارف است و نزد قبر حسین(ع) می‌‌خوانید بخوان. پس من خواندم.

حضرت گریستند و من ساکت شدم.

فرمود: بخوان، من خواندم تا آن اشعار تمام شد.

حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان، من شروع کردم به خواندن این اشعار: :یا مَریَمُ قومُی فَاندُبی مَولاکِ وَعَلیَ الحُسَین فَاسعَدی بِبُکاکِ»

پس حضرت بگریست و زن‌‌ها هم گریستند و شیون کردند و هنگامی که از گریه آرام شدند فرمودند: ای اباهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌‌شود و سپس فرمودند: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و بر او گریه کند، بهشت بر او واجب می‌‌شود. (۷)

به سند معتبر از عبدالله بن بکر روایت کرده‌‌اند که گفت: روزی از حضرت صادق(ع) پرسیدم که یابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسین(ع) را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزی خواهند دید؟

حضرت(ع) فرمود: ای پسر بکر چه بسیار عظیم است سؤال تو به درستی که حسین بن علی (ع) با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا(ص) هستند و با آن حضرت روزی خورده و شادمانی می‌‌کنند.

گاهی بر جانب راست عرش آویخته و می‌‌گوید: پروردگارا! وفا کن به عهدی که با من بسته‌‌ای و نظر می‌‌کند بر زیارت کنندگان خود، ایشان را با نام‌‌هایشان و نام پدرانشان می‌‌شناسند و نظر می‌‌کنند به سوی آنهایی که بر او گریه می‌‌کنند و برایشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان می‌‌خواهند که برای آن‌ها استغفار کنند و می‌‌گویند: ای گریه کننده بر من! اگر بدانی خدا چه جیزی برای تو مهیا کرده از ثواب‌‌ها، هر آینه شادی تو زیادتر از اندوه تو خواهد شد.

آن بزرگوار از حق تعالی درخواست می‌‌کند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد.(۸)

*ارزش قطره اشک برای امام حسین(ع)

قطره‌‌ای از آن اگر در جنهم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش می‌‌‌کند.

ملائکه خود آن اشک‌ها را گرفته و در شیشه‌‌ای ضبط می‌‌کنند. (توجه شود: حقایق برتر از این مسائل است، اما این چنین گفته‌اند تا مخاطب عادی بتواند بفهمد) (۹)

برای هر عملی ثواب محدودی است، جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد.

*خواص چشم گریان در عزای امام حسین(ع)

آن چشم در نزد خداوند از تمام چشم‌‌ها محبوب‌‌تر است.(۱۰)

همه چشم‌‌ها در روز قیامت گریانند، مگر چشمی که بر امام حسین(ع) گریه کرده باشد. (۱۱)

آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن. (۱۲)

آن چشم را ملائکه تبرّک می‌‌کنند و اشک را خود از آن پاک می‌‌کنند. (۱۳)

*خواص گریه برای امام حسین(ع)

هر کسی که تا به حال خداوند این مرحمت را در حق او کرده باشد و توانسته باشد قطره اشکی در عزای آن حضرت از دیدگان جاری سازد، به خوبی آثار و برکات نورانی و حالات معنوی وصف ناشدنی آن را در یافته ،اما گریه برای آن حضرت خواصی مربوط به خود را دارد که ما اجمالاً بعضی از آن را ذکر می‌‌کنیم:

-صله حضرت محمد(ص) است. (۱۴)

-مساعدت و یاری حضرت زهرا(س) است، زیرا آن مکرمه هر روز در عزای فرزندنش می‌‌‌گرید. (۱۵)

-اداء حق پیامبر(ص)، خدا و ائمه هدی(ع) است. (۱۶)

-گریه برای آن حضرت تأسی به انبیاء، ملائکه و عباد الصالحین خداوند است.

-ادای مزد رسالت پیامبر(ص) است، زیرا در قرآن آمده که مزد رسالت پیامبر مودّت ذی القربی (دوستی با خاندان رسول خدا) است. ترک آن جفا به آن حضرت(ص) است. (۱۷)

-تسلی دهنده دل از جمیع گریه‌‌ها و اندوه‌‌ها است. (۱۸)

*خواص مجالس ذکر مصائب امام حسین(ع)

کسانی که در مجالس ذکر او شرکت می‌‌کنند، به خوبی حال و هوای آنجا را درک کرده و ارتباط معنوی عمیقی با حضرتش برقرار می‌‌سازند، اما بر طبق احادیث و روایات متعدد مجالس آن حضرت دارای ویژگی‌‌هایی است:

۱- هر کس بنشیند، در مجالسی که در آن به امر ائمه(ع) پرداخته شده و ذکر مصائب آنان است، دل او نمی‌‌میرد در آن روزی که دل‌‌ها می‌‌میرند.(۱۹)

۲- این گونه مجالس محبوب خدا، رسول او و ائمه(ع) است.(۲۰)

۳- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبیح خداوند است.(۲۱)

۴- این مجالس محل نَظَر حضرت امام حسین(ع) است، زیرا آن جناب در عرش است و از آنجا به سوی سرزمین کربلا و زوّار و گریه‌‌کنندگان خود نظاره می‌‌کنند.(۲۲)

۵- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلسی حاضر می‌شوند.

۶- مجلس عزای امام حسین(ع) هر جا بر پا شود، آنجا قبه و بارگاه اوست.

۷- معراج گریه‌ کنندگان است، زیرا که محل نزول صلوات و رحمت الهی و غفران ذنوب و ... است.

۸- این مجالس از دیگر مجالس اشرف و افضل است. (۲۳) (۲۴)

شایان ذکر است گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، چرایی این فضیلت‌ها و فلسفه گریه و عزاداری بر سیدالشهدا و فواید فردی و اجتماعی آن را به زودی منتشر خواهد کرد.

*پی‌نوشت‌‌ها

۱- بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۹ و کامل الزیارات باب۳۲، ص۱۰۱

۲- بحارالانوار /۲۷۸/۴۴/ امالی صدوق مجلسی ۱۷/ ص۶۸

۳- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۳۸

۴- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۳۹

۵- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۰

۶- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۱

۷- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۲

۸- منتهی الآمال ، ج ۱، ص ۵۴۳

۹- منتخب طریحی/۱۴۰/۲

۱۰- بحارالانوار /۲۰۷/۴۵، کامل الزیات باب۲۶ ص۸۱

۱۱- بحارالانوار /۲۹۳/۴۴، عوالم /۵۳۴/۱۷

۱۲- بحارالانوار /۲۹۰/۴۴، کامل الزیارات باب ۳۲ ص۱۰۲

۱۳- بحارالانوار /۳۰۵/۴۴، تفسیر امام حسن عسگری (علیه السّلام) ص۳۶۹

۱۴- بحارالانوار /۲۰۷/۴۵، کامل الزیارات باب ۲۶ ص۸۱

۱۵- بحارالانوار /۲۰۹/۲۰۸/۴۵، کامل الزیارات باب ص۸۲

۱۶- بحارالانوار /۲۰۷/۴۵، کامل الزیارات باب ۲۶ ص۸۱

۱۷- بحارالانوار ، ج ۴۵، ص ۲۰۵ وکامل الزیارات ، باب ۲۶، ص ۷۹

۱۸- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص ۲۵۷

۱۹- بحارالانوار /۲۷۸/۴۴، امالی صدوق مجلسی ۱۷ ص۶۸

۲۰- بحارالانوار /۲۸۲/۴۲، قرب الاسناد ص) ۱۸

۲۱- بحارالانوار /۲۷۸/۴۴، امالی صدوق ، مجلس ۱۷، ص ۶۸

۲۲- بحارالانوار /۲۹۲/۴۴، کامل الزیارات باب ۳۲ص۱۰۳

۲۳- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص ۲۵۶

۲۴- مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم

 

[ جمعه 17 آبان 1392برچسب:, ] [ 8:26 ] [ سعید صانعی ]

زکات زیبایی و آفت آن چیست؟

از امتیازات دین مبین اسلام توجه به زیبایی و آراستگی ظاهری و پاکیزگی در کنار سیرت پاک و آراستگی باطنی است.

زکات زیبایی و آفت آن چیست؟

به گزارش افکارنیوز، اسلام همچنان که انسان‌ها را به سوی پاکی و سلامت روح فرا می‌خواند، به آنان دستور می‌دهد که ظاهری جذاب، با سلیقه و زیبا داشته باشند. اما همچنان که سفارش برای توجه به زیبایی و آراستگی دارد ما را از آفت‌ها و آسیب‌های آن نیز برحذر می‌دارد.

پیامبر خدا(ص) در باره آفت زیبایی تذکر می‌دهند و می‌فرمایند: " آفت زیبایی غرور است۱".

امام علی(ع) نیز با تاکید بر حفظ پاکدامنی فرمودند: " زکات زیبایی، پاکدامنی است۲".

ایشان همچنین فرمودند: "هیچ آراسته‏‌ای به زیوری مانند طاعت خدا، آراسته نشد۳".

البته در آیات و روایات درباره این که خداوند، زیبایی را دوست دارد، تاکید شده است. به عنوان مثال پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: "خداوند متعال زیباست، زیبایی را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده‏‌اش ببیند. او فقر و فقرنمایی را دشمن دارد۴".

آن حضرت در جایی دیگر فرمودند: "خداوند متعال دوست دارد وقتی بنده‏‌اش نزد برادران خود می‏‌رود با هیأتی پرداخته و آراسته برود۵".

منابع روایات:

۱- بحارالأنوار: ۷۷ / ۵۹ / ۳ منتخب میزان الحکمة: ۱۰۸

۲- غررالحکم: ۵۴۴۹ منتخب میزان الحکمة: ۲۴۶

۳- غررالحکم: ۹۴۸۹ منتخب میزان الحکمة: ۲۶۰

۴- کنزالعمّال: ۱۷۱۶۶ منتخب میزان الحکمة: ۱۰۸

۵- مکارم‌الأخلاق: ۱ / ۸۵ / ۱ منتخب میزان‌الحکمة:

[ پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:, ] [ 6:19 ] [ سعید صانعی ]

حضور زنان در لشکر امام زمان(عج)

آیت الله سید احمد خاتمی در رابطه با جایگاه زنان در بین یاران امام زمان گفت: ۵۰ نفر از فرماندهان لشکر امام زمان(ع) بانوان هستند بانوانی که مانند زنان زمان پیغمبر(ص) در رکاب ایشان و در زمان جبهه کارهای خاص بانوان را انجام می دادند. به گزارش افکارنیوز، حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی در برنامه عطر انتظار که روز های جمعه از شبکه قرآن و معارف سیما بر روی آنتن می رود گفت: باید منتظران امام زمان بدانند در حال امتحان هستند و بنابراین مراقب خود و فرزندان خود باشند زیرا عصر، عصری است که در تهاجم و حمله ضد ارزش ها بی نظیر است.

امام جمعه موقت تهران اظهار داشت: در حال حاضر فضای مجازی پر شده از مطالبی که در مبارزه با دین، اخلاق و ارزش ها تبلیغ می کنند و یک لشکر برای ارزش زدایی و عفت زدایی بسیج شده اند تا اخلاقیات را نابود کنند. متأسفانه بخشی از مخاطبان این موج هم مخاطبان ایرانی هستند.

وی ادامه داد: ماهواره های بیگانه به عنوان ابزار دشمن عمل می کنند و این موضوع تنها از نظر سیاسی مطرح نیست بلکه آن ها در پی براندازی اخلاقیات و دین هستند از طرفی نسل جوان هم نسلی تنوع طلب است. بنابراین باید با برنامه های جایگزین سازنده سعی کنیم تا جوانان را از پای ماهواره های فساد به سمت برنامه های متنوع مذهبی بکشانیم و در این مورد صدا و سیما و به خصوص سیما بسیار تأثیرگذاراست و این تلاش از هر سرمایه دیگر ارزشمندترخواهد بود.

ویژگی های یاران امام زمان


وی در رابطه با ویژگی های یاران امام زمان گفت: یاران امام زمان در عصر غیبت همان خصوصیاتی را دارند که در زمان ظهور و حضورشان دارند و طبق آیه ۵۴ سوره مائده اولین ویژگی آن ها این است که قلبشان متوجه خداست و خداوند را دوست دارند و جلوه این محبت در آن ها بندگی خداوند است. ویژگی دوم یاران امام زمان نیز این است که خداوند هم آنان را دوست دارد زیرا آنان اهل تقوا هستند و در برابر گناهان و مصیبت صابرند.

حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی با بیان این مطلب که اگر در یک جامعه فرهنگ عدالت نهادینه شده باشد در آن جامعه عدالت برقرار خواهد شد، خصوصیت دیگر یاران امام زمان را عدالت آنان برشمرد و افزود: عدل به معنای این است که هر چیزی و هر کاری در جای خودش قرار دارد و قسط نیز به معنای عدالت اجتماعی است و عدالت اقتصادی نیز قسمتی از این عدالت است، پیغمبراکرم(ص) جامعه ای مد نظرشان است که در آن قسط برقرار باشد اما قسطی که که مردم را با اجبار به عدالت وادار نکرده باشند بلکه باید فرهنگ عدالت در بین آنان نهادینه شده باشد و یاران امام زمان این عدل و قسط را در جامعه رعایت می کنند.

امام جمعه موقت تهران خصوصیت دیگر یاران امام زمان را انعطاف آنان در برابر مؤمنان بیان کرد و گفت: یاران حضرت مهدی(عج) به یکدیگر مهر و محبت دارند و از آبروی یکدیگر نیز دفاع می کنند. البته این دفاع به معنای پارتی بازی نیست زیرا پارتی بازی برادر رشوه است اما کسی که کلامش نفوذ دارد باید از آبرویش برای برادر مؤمنش مایه بگذارد تا حقی ناحق نشود و این نه تنها پارتی بازی نیست بلکه شفاعت حسنه است.

حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اظهار داشت: خصوصیت دیگر یاران امام زمان این است که دربرابر کفار و بیگانگان نفوذ ناپذیرند و با کفار و منافقین مرز دارند و فرهنگشان با آنها متفاوت است اما متأسفانه امروزه بعضی جوانان به این مرزها توجه ندارند که باید فرهنگشان فرهنگ خودی باشد ومتأسفانه گاهی شاهد هستیم که جوان مسلمان رنگ بیگانگان را می گیرد.

وی دو ویژگی دیگر یاران امام زمان را توجه و تلاش برای کسب رضای الهی و مجاهد بودن آنان دانست و تصریح کرد: یاران بقیة الله درد دین را دارند و فقط رضای خدا را در نظر می گیرند و از سرزنش ها نیز بیم به دل راه نمی دهند. از طرفی آنان مجاهدانی هستند که در تمامی عرصه ها از جمله اخلاق و سازندگی این روحیه جهادی را دارا می باشند.

جایگاه زنان دربین یاران امام زمان


وی در رابطه با جایگاه زنان دربین یاران امام زمان گفت: ۵۰ نفر از فرماندهان لشگر امام زمان(ع) بانوان هستند بانوانی که مانند زنان زمان پیغمبر(ص) در رکاب ایشان و در زمان جبهه کارهای خاص بانوان را انجام می دادند.

حجت الاسلام و المسلمین خاتمی ادامه داد: بانوان در زمان امام زمان نقش فاطمی را بر عهده دارند این نقش همان نقشی است که وقتی از حضرت زهرا(س) پرسیدند که بهترین چیز برای زن چیست حضرت فرمودند این که هیچ مردی او را نبیند و او نیز مردی را نبیند.

وی در رابطه با این حدیث تصریح کرد: بعضی در سند این روایت شبهه وارد می کنند اما من در ۲۰ کتاب از منابع معتبر این روایت را دیده ام اما آن چه که مسلم است این است که این روایت باید به درستی معنا شود و معنایش هم این است که بهترین چیز برای بانوان این است که خودشان امور مربوط به خودشان را بر عهده بگیرند.

خطیب نماز جمعه تهران اظهار داشت: متأسفانه بسیاری از بانوان تصور می کنند که دانش و تخصص تنها نزد مردان است در صورتی که در حال حاضر ما درتمای عرصه های مربوط به زنان خانم های فرهیخته فراوانی داریم که به بهترین نحو به وظایف خود عمل می کنند. خانم ها در عرصه ظهور امام زمان هم کارهایشان را خودشان هدایت خواهند کرد.

وی در پایان بار دیگر به جایگاه رسانه در مبارزه با تهاجمات فرهنگی دشمن تأکید کرد و گفت: ایجاد تنوع و تعهد نقش بزرگ رسانه است به خصوص سیما که باید هر چه بیشتر تنوع در چهارچوب دینی را زیاد کند به گونه ای که حتی به اندازه روزنه ای جا برای سوءاستفاده دینی و اخلاقی از این برنامه ها نباشد و تا به حال نیزدر بسیاری از برنامه هایش این نکات را رعایت کرده است.

[ سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, ] [ 6:12 ] [ سعید صانعی ]

دلیل ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه(س)

همواره این سؤال برای بسیاری مطرح می شود که چرا دختران امام کاظم(ع) بر خلاف تأکید پیامبر(ص) ازدواج نکردند، اما باید گفت این مسئله دلایل مختلفی دارد.

دلیل ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه(س)

به گزارش افکارنیوز، همواره این سؤال برای بسیاری مطرح می شود که چرا دختران امام کاظم(ع) بر خلاف تأکید پیامبر(ص) ازدواج نکردند، اما باید گفت که این مسئله دلایل مختلفی دارد.

یعقوبی که از مورخین شیعه است درباره علت ازدواج نکردن دختران امام موسی کاظم(ع) می‌نویسد: حضرت امام موسی کاظم(ع) وصیت فرمود که دخترانش ازدواج نکنند، ولذا هیچیک از آنان ازدواج نکردند، به جز(ام سلمه)که هم ازدواج واقعی نبود، بلکه وی از مصر عازم حج بود برای اینکه در این سفر محرمی داشته باشد با پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفرالصادق(ع) عقد محرمیت جاری کرد.

در پاسخ به این گفته یعقوبی باید گفت که اولا: گفته یعقوبی بی اساس و مخالف با سنت اهل بیت(ع) است، زیرا امکان ندارد ائمه(ع) مخالف سیره جدشان رسول الله(ص) عمل نمایند، زیرا که روایات زیادی از ناحیه مقدسه رسول الله(ص) بدست ما رسیده که همه حاکی از اهمیت این امر مستحبی دارد تا جائی که حضرت ختمی مرتبت می فرماید(فلیس منی) یعنی اگر کسی ازدواج ننماید از من نیست. آیا معقول است امامی که ما قائل به معصومیتش می باشیم این وصیت را در حق فرزندانش نماید، پس باید گفت که نظریه یعقوبی خالی از واقعیت و غیرمستند است.

ثانیا: متن وصیتنامه حضرت امام موسی کاظم(ع) در طول قرنها و سالها از حوادث باقی مانده و در کتب تاریخی موجود است که مرحوم کلینی تمام وصیت آن حضرت را در کتاب شریف کافی نقل می نماید که نوشته؛ حضرت امام موسی کاظم(ع) در این وصیتنامه پس از آنکه همه فرزندانش را به تبعیت از امام رضا(ع) فرمان داد، در مورد فرزندانش فرموده: وان اراد رجل منهم ان یزرج اخته فلیس له ان یزوجهاالا باذنه وامره، فانه اعرف بمناکح قومه. هرکدام از آنها اگر بخواهد خواهرش را تزویج دهد، بدون اجازه‌ و فرمان امام رضا(ع)چنین حقی را ندارند، زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج از همه آنها آگاهتر است.

در جای دیگر از همین وصیتنامه می فرماید: ولا یزوج بناتی احد من اخوتهن من امهاتهن ولا سلطان ولا عم الا برأیه ومشورته، فان فعلوا ذلک فقد خالفوا الله ورسوله وجاهدوه فی ملکه، وهو اعرف بمناکح قومه، فان اراد ان یزوج زوج، وان اراد ان یترک ترک. هیچ یک از دخترانم را نباید برداران مادری و سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت حضرت رضا(ع) اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول خدا مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند، زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاهتر است، پس هرکس را او تزویج دهد اطاعت کند و هرکسی را او تزویج نکند فرمان برد

باید متذکر شد که در این وصیتنامه حضرت بیشتر خواستند، به فرزندان خود اعلام کند که حجت خدا بعد از وی حضرت رضا(ع) است و باید در هر موردی من جمله مسئله ازدواج از آن حضرت اطاعت و اجازه بگیرند. بنابر بیان فوق باز فرمایش یعقوبی رد می شود و بی اساس بودن قول او را می توان پی برد و لذا صاحب کتاب(حیاه الامام موسی بن جعفر) صریحا مجعول بودن نقل یعقوبی را علان نموده است.

نظریه دوم که در مورد عدم ازدواج دختران حضرت موسی بن جعفر(ع) داده اند این است که گفته اند چون برای آن مخدرات هم کفو پیدا نمی شد لذا ازدواج ننمودند. در رد این نظریه فوق دو جواب ذکر شده است؛ اولا: سیره ائمه اطهار(ع) این نبود که دختران خود را به جهت پیدا نشدن(کفو) در خانه نگه بدارند و مانع از ازدواج آنها شوند، بلکه آنها عملا‌ و قولا مومن و مؤمنه را کفو یکدیگر می دانستند و امر می فرمودند که اگر دین و تقوای کسی را پسندید دختران خود را به همسری او درآورید.

ثانیا: در عصر امام کاظم(ع) جوانان شایسته ای از اولاد امام حسن مجتبی(ع) و از تبار حضرت سیدالشهداء(ع) بودند که می توانستند کفو دختران آن حضرت باشند. لذا احتمالا نظر سوم درست می باشد و آن خفقان شدید هارونی است. اختناق در عصر هارون الرشید به جائی رسیده بود که کسی جرأت نداشت به در خانه‌ امام کاظم(ع) آمد و شد کند، کجا رسد به اینکه آرزوی دامادی آن حضرت را در سر بپروراند.

اما پاسخ دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه اولا: فاطمه کبری حضرت معصومه(ع) در سال ۱۷۳ هـ .ق بدنیا آمده و نظر به اینکه این بانو به اجماع مورخین بزرگترین دختران حضرت امام موسی کاظم(ع) بوده و همچنین آن حضرت هم در سال ۲۰۱هـ .ق به شهادت رسید باید گفت که ایشان در زمان شهادت امام کاظم (ع) ۱۰ سال بیشتر نداشت و تازه بحد بلوغ رسیده بود چه رسد که مابقی دختران آن حضرت که از فاطمه معصومه(ع) کوچکتر بودند.

ثانیا: چون مورخین عنایت کافی در تاریخ تولد و وفات و ازدواج اولاد ائمه(ع) و بعضا خود ائمه(ع) نداشتند ممکن است که آن مخدرات با تمام آن مسائل و مصائب و مشکلاتی که مطرح گردید، ازدواج نموده و این سنت شایسته جدشان را پیروی کرده باشند مضافا براینکه(عدم الوجدان لا یدل علی عدم الموجود) چون مورخین مسئله ازدواج اولاد ائمه(ع) را ذکر نکرده و یا در کتب تاریخی موجود نیست دلیل بر ازدواج نکردن آن مخدرات نمی توان باشد گرچه در مورد شخص حضرت معصومه(ع) همان دلائل فوق مبنی بر عدم ازدواجش کافی است.

[ دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:, ] [ 6:30 ] [ سعید صانعی ]

 

۵ نکته از توصیه‌های پیامبر(ص) برای ماه رمضان

پیامبرخدا(ص) در یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانهٔ ماه رمضان خطابه مهمی ایراد فرموده اند.

 
۵۵ نکته از توصیه های پیامبر(ص) برای ماه رمضان
به گزارش افکارنیوز، حضرت امام رضا(ع) از پدر گرامی خود و او از پدران بزرگوارش، و آنان هم از امیرالمؤمنان امام علی(ع) نقل کرده‌اند که آن حضرت چنین فرمود: یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانهٔ ماه رمضان پیامبر خدا، خطاب به ما، خطبهٔ مهمی خواند که مضمونش چنین است:

۱- ای مردم، ماه خدا، همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است.

۲- ماهی است که از همه ماه‌ها ارزشمندتر و با فضیلت‌تر است.

۳- روزهایش ارزشمندترین روزهاست.

۴- شب‌هایش با فضیلت‌ترین شب‌هاست.

۵- ساعت‌هایش از همهٔ ساعت‌ها ارزشمند‌تر و ارجمندتر است.

۶- ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده‌اید.

۷- و خدا شما را در این ماه گرامی داشته است.

۸- نفس‌های شما در ماه رمضان تسبیح است.

۹- و خوابتان عبادت خداست.

۱۰- و عمل شما مورد قبول درگاه خداست.

۱۱- و دعایتان در این ماه عزیز مستجاب است.

۱۲- با نیت‌های درست و دل‌های پاک، خواسته‌هایتان را از خدا بخواهید.

۱۳- و بخواهید که شما را در این ماه به گرفتن روزه توفیق دهد.

۱۴- و نیز به تلاوت قرآن موفق سازد.

۱۵- انسان شقی کسی است که در این ماه مورد بخشش و آمرزش خدا قرار نگیرد.

۱۶- با گرسنگی و تشنگی این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت بفتید.

۱۷- و به فقرا و محرومان صدقه بدهید.

۱۸- در ماه رمضان به بزرگانتان احترام کنید.

۱۹- و به کودکان و افراد کوچک‌تر، از هیچ محبتی دریغ نورزید.

۲۰- در این ماه بیشتر صلهٔ رحم نمایید.

۲۱- زبان خود را از گفتار ناپسند و زشت نگهدارید.

۲۲- و از آنچه خدا بر شما حلال نکرده است، چشمانتان را ببندید.

۲۳- و آن چه را که شنیدنش بر شما حلال نیست، گوش ننمایید.

۲۴- و به یتیمان مهر و محبت کنید تا بر یتیمان شما مهرورزند.

۲۵- و از گناهانتان توبه کنید.

۲۶- به هنگام نماز، دو دست خود را به دعا به پیشگاه خدا بلند کنید.

۲۷- چه آن که آن لحظه‌ها بهترین لحظه‌هاست.

۲۸- خداوند در آن لحظات با مهر و لطف بر بندگان می‌نگرد.

۲۹- و اگر از او درخواست کنند، جواب می‌دهد.

۳۰- و وقتی او را بخوانند، لبیک می‌گوید.

۳۱- و دعای آنان را اجابت می‌کند.

۳۲- ای مردم! جانتان در گروه اعمال شماست، با طلب مغفرت از خدا، آزادش کنید.

۳۳- و شانه‌های شما از وزر و وبال گناه و زشتی‌های سنگینی می‌کند، با سجده‌های طولانی، آن وزر و وبال را سبک کنید.

۳۴- بدانید که خداوند به عزت خود قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کننده‌گان را عذاب نکند.

۳۵- ای مردم! هر کسی از شما روزه‌دار مؤمنی را افطار دهد، چنان است که گویا بنده‌ای را آزاد کرده، و خداوند از لغزش‌های گذشته‌اش می‌گذرد.

۳۶- یکی عرض کرد! ای رسول خدا، همهٔ ما قدرت افطاردادن و سیرکردن شکم افراد را نداریم.

۳۷- پیامبر فرمود: با پاره‌ خرما، و مقداری آب، آتش را از خود دور کنید.

۳۸- ای مردم! اگر کسی در این ماه اخلاق خودش را نیکو و اصلاح کند، جواز عبور از پل صراط برای او خواهد بود.

۳۹- و آن کسی که در این ماه بر زیردستان خود آسان گرفته و سخت گیری نکند، خداوند حساب را بر او آسان می‌گیرد.

۴۰- و کسی که در این ماه مردم از شرش در امان باشند، خداوند در قیامت غضب خود را از او باز می‌دارد.

۴۱- و کسی که یتیمی را نوازش نماید، در قیامت مورد نوازش خداوند خواهد بود.

۴۲- و کسی که صله رحم کند، خداوند رحمتش را در قیامت بر او فرومی‌فرستد.

۴۳- و کسی که قطع رحم کند، خداوند رحمتش را در قیامت از او دور دارد.

۴۴- و کسی که یک نماز مستحبی به قصد اطاعت و بندگی به جا آورد، خداوند برآت آزادی از آتش جهنم را برای او صادر می‌کند.

۴۵- و کسی که یک واجب را انجام دهد ثواب ۷۰ واجب به او داده می‌شود.

۴۶- و کسی که در این ماه بر من زیاد درود فرستد، خداوند کفهٔ میزان عمل نیک او را در قیامت سنگین می‌کند.

۴۷- و کسی که یک آیه در این ماه از قرآن تلاوت کند، پاداش یک ختم قرآن را خواهد داشت.

۴۸- ای مردم، درهای بهشت در این ماه باز است، از خدا درخواست کنید که آن را بر روی شما نبندد.

۴۹- و درهای جهنم بر روی شما بسته است، از خداوند بخواهید که آن را بر روی شما نگشاید.

۵۰- و شیطان در این ماه درغل و زنجیر است، از خداوند بخواهید که آن را بر شما مسلط نکند.

۵۱- امیرالمؤمنین گفت: از جا برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا، کدام عمل در این ماه ارزشمند‌تر است؟

فرمود: ای ابالحسن، ارجمندترین عمل در رمضان آن است که انسان از آن چه خدا حرام کرده است، دوری جوید.

آن گاه گریه کرد. عرض کردم: چه چیزی باعث گریهٔ شما شد؟

فرمود: علی جان، گریهٔ من برای این است که در این ماه در حالی که به نماز ایستاده‌ای فرق سرت به دست شقی‌ترین انسان شکافته می‌شود، و محاسن شریف تو خضاب می‌گردد.

امیرالمؤمنین عرض کرد: ای رسول خدا، آیا دین من سالم است؟

رسول خدا فرمود: آری، در سلامت کامل دینی قرار داری.

۵۲- سپس فرمود: یا علی، قاتل تو، قاتل من است، و کسی که بر تو غضب کند بر من غضب کرده است.

۵۳- و کسی که به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، تو برای من به منزلهٔ جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من است.

۵۴- خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد.

۵۵- مرا برای نبوت و پیامبری، و تو را برای امامت امت اسلامی اختیار کرد، و هر کسی امامت تو را انکار کند، در حقیقت منکر نبوت من شده است.

منبع: بحار/ ج۹۶/ص۱۵۷ و ۳۵۸؛ عیون أخبار الرضا/ ج۱/ص۲۹۵
[ جمعه 28 تير 1392برچسب:, ] [ 17:34 ] [ سعید صانعی ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ تازه راه اندازی شده است.منتظر بخش های تازه و به روز باشید.
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 60
بازدید هفته : 79
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 27542
تعداد مطالب : 150
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

دانلود رایگان کتابهای الکترونیکی فارسی

-_ !News _-

-->
style="display:none;">href="http://parstools.com">

حدیث روز

سخنان بزرگان
برای دریافت کد گنجینه کلیک کنید
پخش زنده حرم وصیت شهدامهدویت امام زمان (عج)آیه قرآن
ذکر روزهای هفته


در اين وبلاگ
در كل اينترنت
مشاهده صفحه جدید
اخبار روزاخبار روز

فروشگاه saeid1298

 


href="https://plus.google.com/115038775757539551873" rel="publisher">‪Google+‬‏ - -- Tabellenstruktur für Tabelle 'etchat_blacklist' -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_blacklist; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_blacklist ( etchat_blacklist_id int(8) NOT NULL auto_increment, etchat_blacklist_ip varchar(255) NOT NULL, etchat_blacklist_userid int(8) NOT NULL, etchat_blacklist_time int(30) NOT NULL, PRIMARY KEY (etchat_blacklist_id) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_blacklist' -- -- -------------------------------------------------------- -- -- Tabellenstruktur für Tabelle 'etchat_messages' -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_messages; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_messages ( etchat_id bigint(20) unsigned NOT NULL auto_increment, etchat_user_fid int(8) NOT NULL, etchat_text text NOT NULL, etchat_text_css text NOT NULL, etchat_timestamp bigint(20) NOT NULL, etchat_fid_room int(11) NOT NULL default '1', etchat_privat int(8) default '0', etchat_user_ip varchar(20) DEFAULT NULL, PRIMARY KEY (etchat_id) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_messages' -- -- -------------------------------------------------------- -- -- Tabellenstruktur für Tabelle 'etchat_rooms' -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_rooms; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_rooms ( etchat_id_room int(3) unsigned NOT NULL auto_increment, etchat_roomname varchar(100) NOT NULL, etchat_room_goup int(6) NOT NULL default '0', etchat_room_pw varchar(50) default NULL, etchat_room_message text, PRIMARY KEY (etchat_id_room) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_rooms' -- INSERT INTO ###prefix###etchat_rooms (etchat_id_room, etchat_roomname, etchat_room_goup, etchat_room_pw, etchat_room_message) VALUES (1, 'Lobby', 0, NULL, 'Hallo and welcome to ET-Chat v3.0.7 (connected to MySQL).\r\nYou are now in the Lobby-Room and this entrance message can be modified by the Admin of that Chat.
Hallo und willkommen zu ET-Chat v3.0.7 (angeschlossen an MySQL).\r\nDu befindest dich nun in dem Raum Lobby und diese Eingangsnachricht kann vom Administrator verأ¤ndert oder abgeschaltet werden.'), (2, 'Room for all', 0, NULL, 'All chat user are allowed to enter this Room.
Alle Chatbenutzer dأ¼rfen diesen Raum betretten.'), (3, 'Room for admins', 1, NULL, NULL), (4, 'Room password protected', 3, 'test', 'Dieser Passwort ist ja besonders schwer... ;-)'); -- limit -- -- -------------------------------------------------------- -- -- Tabellenstruktur für Tabelle 'etchat_smileys' -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_smileys; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_smileys ( etchat_smileys_id int(5) NOT NULL auto_increment, etchat_smileys_sign varchar(20) NOT NULL, etchat_smileys_img varchar(100) NOT NULL, PRIMARY KEY (etchat_smileys_id) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_smileys' -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':angry:', 'smilies/angry.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-]', 'smilies/approve.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-}', 'smilies/blushing.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':charming:', 'smilies/charming.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-P', 'smilies/cheeky.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':cheesy:', 'smilies/cheesy.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES ('8-)', 'smilies/cool.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':*(', 'smilies/cry.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES ('x-(', 'smilies/dead.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':dissap:', 'smilies/dissappointed.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':embar:', 'smilies/embarassed.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':evil:', 'smilies/evil.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':goofy:', 'smilies/goofy.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-D', 'smilies/grin.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-?', 'smilies/huh.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':idea:', 'smilies/idea.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-L', 'smilies/laugh.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':lips:', 'smilies/lips.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-x', 'smilies/lipsrsealed.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':mad:', 'smilies/mad.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-K', 'smilies/ok.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':rolleyes:', 'smilies/rolleyes.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-(', 'smilies/sad.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-O', 'smilies/shocked.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':shy:', 'smilies/shy.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':smartass:', 'smilies/smartass.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':smarty:', 'smilies/smarty.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':-)', 'smilies/smiley.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':tongue:', 'smilies/tongue.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':undecided:', 'smilies/undecided.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':veryangry:', 'smilies/veryangry.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (';-)', 'smilies/wink.gif'); -- limit -- INSERT INTO ###prefix###etchat_smileys (etchat_smileys_sign, etchat_smileys_img) VALUES (':worried:', 'smilies/worried.gif'); -- limit -- -- -------------------------------------------------------- -- -- Tabellenstruktur für Tabelle 'etchat_user' -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_user; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_user ( etchat_user_id int(8) NOT NULL auto_increment, etchat_username varchar(200) NOT NULL, etchat_userpw varchar(40) default NULL, etchat_userprivilegien varchar(15) NOT NULL default 'gast', etchat_usersex varchar(1) NOT NULL default 'n', etchat_reg_timestamp timestamp NOT NULL DEFAULT '0000-00-00 00:00:00', etchat_reg_ip varchar(20) DEFAULT NULL, PRIMARY KEY (etchat_user_id) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_user' -- INSERT INTO ###prefix###etchat_user (etchat_user_id, etchat_username, etchat_userpw, etchat_userprivilegien) VALUES (1, 'System', NULL, 'system'), (2, 'Admin', '21232f297a57a5a743894a0e4a801fc3', 'admin'); -- limit -- -- -------------------------------------------------------- -- -- Tabellenstruktur für Tabelle 'etchat_useronline' -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_useronline; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_useronline ( etchat_onlineid bigint(20) unsigned NOT NULL auto_increment, etchat_onlineuser_fid int(8) NOT NULL, etchat_onlinetimestamp bigint(20) NOT NULL, etchat_onlineip varchar(255) NOT NULL, etchat_fid_room int(11) NOT NULL default '1', etchat_user_online_room_goup int(6) NOT NULL, etchat_user_online_room_name varchar(100) NOT NULL, etchat_user_online_user_name varchar(200) NOT NULL, etchat_user_online_user_priv varchar(20) NOT NULL, etchat_user_online_user_sex varchar(1) NOT NULL, etchat_user_online_user_status_img varchar(200) default NULL, etchat_user_online_user_status_text varchar(200) default NULL, PRIMARY KEY (etchat_onlineid) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_useronline' -- -- -------------------------------------------------------- -- -- Tabellenstruktur für Tabelle `etchat_config` -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_config; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_config ( etchat_config_id int(11) NOT NULL auto_increment, etchat_config_reloadsequenz int(11) NOT NULL, etchat_config_messages_im_chat int(11) NOT NULL, etchat_config_style varchar(100) NOT NULL, etchat_config_loeschen_nach int(11) NOT NULL, etchat_config_lang varchar(30) NOT NULL, PRIMARY KEY (etchat_config_id) ); -- limit -- -- -- Daten für Tabelle 'etchat_config' -- INSERT INTO ###prefix###etchat_config (etchat_config_id, etchat_config_reloadsequenz, etchat_config_messages_im_chat, etchat_config_style, etchat_config_loeschen_nach, etchat_config_lang) VALUES (1, 4000, 22, 'etchat_white', 1, 'lang_de.xml'); -- limit -- DROP TABLE IF EXISTS ###prefix###etchat_kick_user; -- limit -- CREATE TABLE ###prefix###etchat_kick_user ( id int(11) NOT NULL auto_increment, etchat_kicked_user_id int(11) NOT NULL, etchat_kicked_user_time int(11) NOT NULL, PRIMARY KEY (id) )